کتاب سه جلدی سیل خون در سه قطره خون»، اثر فاطمه گلستانه میباشد و کاملترین پژوهشی است که تاکنون درباره آثار صادق هدایت به رشته تحریر در آمده. اگر کسی به دنبال کشف رموز و درک متن سه قطره خون» است نباید این کتاب را از دست بدهد.
در این کتاب با کمک نشانههای درون متنی به طور کاملاً منطقی به پرسشهای زیر پاسخ داده میشود:
در دامه به طور خلاصه، پاسخ سه مورد از پرسشها آورده میشود:
الف: عباس به دلیل ارتباط معنایی با قمربنی هاشم، سمبل قمر یا ماه است؛ در نتیجه مثل ماه آبلهرو هست.
ب: مزاج اصلی عباس دموی است؛ یعنی در کودکی برای ابتلا به آبله آمادگی زیادی داشته است. این افراد عوارض آبله را بیش از دیگران بروز میدهند.
پ: آبلهرویی عباس یادآور اقدام عباسمیرزای ولیعهد است که در زمان فتحعلیشاه اقدام به واکسینه کردن مردم در برابر آبله نمود. این اقدام عباسمیرزا یک اقدام خوب شاهانه بود که در خدمت رعیت قرار داشت. در صورتیکه چنین اقداماتی برای رفاه عمومی ادامه مییافت عباس در زمان احمدشاه نباید آبلهرو میشد. در نتیجه آبلهرویی عباس به نشانه این است که شاهان قاجار به فکر مردم نبودند و همین بیخیالی آنها سبب شد که مردم از دست آنها به ستوه آمده و قیام نمایند.
از آنجایی که صادق هدایت خوراک چاپی را شامل لیستی از چلو، نانوپنیر، آشماست و شیر برنج معرفی کرده است میتوان فهمید که او از هر غذا یک حرف را انتخاب و غذای چاپی را به عنوان یک سرواژه (اکرونیم) خلق نموده است.
چلو= چ آش ماست= آ پنیر= پ
خوراک انواع مختلفی دارد؛ یکی خوراک جسم است و دیگری خوراک روح. خوراک روح کتاب است که به وسیله چاپ کردن، تولید میشود. میرزااحمدخان وقتی از ازروی خویش یعنی داشتن قلم و کاغذ سخن میگوید، آرزوی حسن را به صورت نان و اشکنه معرفی میکند؛ در نتیجه بین خوراک روح و خوراک جسم ارتباط برقرار میسازد. از آنجایی که افراد دیوانهخانه دچار بیماری روحی هستند به آنها خوراک روح داده میشود.
در لیست خوراک دیوانهخانه، چلو و نان که حالت جامد دارند و رنگ یکی سفید و دیگری کاهی است به عناون کاغذ در نظر گرفته میشوند. غذاهایی مانند آش ماست و شیربرنج نیز که حالت مایع دارند به عنوان جوهر هستند. مزاج یا جوهره این غذاها سودا و بلغم است که یکی را با رنگ سیاه و دیگری را با آبی نشان میدهند. در نتیجه غذای چاپی دیوانهخانه در ظاهر سفید است است اما در واقع سیاو و سفید یا آبی و سفید میباشد.
همانطور که گفته شد دو نوع غذا در لیست دیوانهخانه وجود دارد؛ غذای جامد و مایع. این غذاها از نظر معناشناسی همگی با دیوانگی در ارتباط هستند.
چلو: چلو به معنای پلو است و میتوان آن را به دو قسمت چل» و اُو» تقسیم نمود؛ یعنی غذایی که آب آن را چلانده یا خشکانده باشند. از نظر معناشناسی چل» به معنای خُل» یا دیوانه است؛ همانطور که به افراد کمعقل خل و چل» گفته میشود.
پنیر: نان و پنیر یکی از غذاهایی است که پزشکان سنتی آن را عامل خنگی و تحلیل رفتن قوای ذهنی میدانند؛ بنابراین نان و پنیر هم با کمعقلی، خل و چلی و دیوانگی در ارتباط است.
آش: به طور کلی غذاهایی مانند آش ماست و شیر برنج در زمره فرنیها قرار دارند. بنابراین صادق هدایت از شیر برنج، واژه شیر را قرض گرفته و آش ماست را هم به عنوان فرنی در کنار شیر قرار داده تا واژه شیزوفرنی تداعی گردد. این تداعیهای غیر همگون از علائم اصلی شیزوفرنی به شمار میرود.
آش یک نوع شُله است مانند شله زرد، شله ماشک یا آش شله قلمکار. یکی از منازل ماه در آسمان نیز شوله نام دارد که به اقامتگاه عباس در دیوانهخانه اشاره میکند.
لینکهای دانلود:
چکیده
بسم الله الرحمن الرحیم
تشخیص علت دیوانگی فریدون» در داستان شبهای ورامین»
بر اساس نشانههای درونمتنی
فاطمه گلستانه 1398/3/5
داستان شبهای ورامین» که یکی از آثار رازآلود صادق هدایت است، در زیر ظاهر ساده خود دارای زیربنایی روانشناسانه است. برای درک این داستان باید از روساخت آن عبور کرد و به زیربنای آن توجه خاص نمود. ازاین رو در این مقاله برای تشخیص علت بیماری فریدون» یعنی قهرمان داستان به بیماری اسکیزوفرنی پرداخته خواهد شد و تلاش میشود که این فرضیه را ثابت نمود. سپس بر اساس مدارک درون متنی مشخص خواهد شد که کدام یک از افراد داستان واقعی هستند و چه کسانی حاصل توهم فریدون» میباشند. روش مورد استفاده در این پژوهش جمعآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای و تطابق آنها با متن داستان میباشد.
کلید واژهها: صادق هدایت، شبهای ورامین، فریدون، دیوانگی، اسکیزوفرنی.
برای دانلود مقالات میتوانید بر روی عنوان مقاله یا لینکهای کمکی کلیلک نمایید
چکیده 27/ 2/ 1398
صادق هدایت، پدر داستاننویسی نوین ایران است که شهرت او بیشتر به سبب داستانهای کوتاهش از جمله سگ ولگرد» میباشد. در این مقاله، یکی از آثار گمنامتر وی یعنی شبهایورامین» از نظر بینامتنیت مورد بررسی قرار میگیرد تا اثبات شود که صادق هدایت اسطوره فریدون و ضحاک» را به عنوان پیشمتن در نظر داشته و از آن در خلق این داستان کوتاه بهره برده است. هدف از این پژوهش، در ابتدا اثبات حضور اسطوره ضحاک و فریدون» در متن داستان شبهای ورامین است»؛ اما هدف اصلی، ارائة متنی است که بر اساس آن، پژوهشگران بتوانند در مقالات آینده خود به کشف راز داستان شبهای ورامین» پرداخته و قادر باشند که بر اساس شواهد درونمتنی به علت دیوانگی قهرمان داستان و مرگ همسرش پی ببرند.
کلید واژهها: صادق هدایت، شبهای ورامین، اسطوره فریدون و ضحاک، ژرار ژنت، بینامتنیت.
برای دانلود مقاله بر روی نام آن یا لینکهای دانلود کلیک نمایید.
*بررسی شبهای ورامین از نظر روانشناسی زیگموند فروید.pdf
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی داستان شبهای ورامین» اثر صادق هدایت
از نظر روانشناسی فروید در چهارچوب نشانه- معناشناسی و بینامتنیت
فاطمه گلستانه* 22/1 / 1398
چکیده صادق هدایت، پدر داستاننویسی نوین ایران، در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در شهر تهران متولد و در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰در پاریس درگذشت. شهرت او بیشتر به سبب داستانهای کوتاهش میباشد. در این مقاله، داستان شبهای ورامین» که از آثار گمنامتر وی است در چهارچوب اصول نشانهـمعناشناسی مورد بررسی قرار خواهد گرفت و پژوهشگر پس از یافتن برخی نشانههای خاص، در چهارچوب اصول بینامتنیت به کشف منابعی خواهد پرداخت که صادق هدایت به عنوان منبع روانشناسی از آنها استفاده کرده و داستان خویش را بر پایه آنها ساخته و پرداخته است. هدف از انجام این پژوهش در ابتدا یافتن منابع روانشناسی مورد استفاده صادق هدایت و سپس کشف اصول روانشناختی است که داستان شبهای ورامین بر اساس آن نوشته شده است. کلید واژهها: صادق هدایت، شبهای ورامین»، زیگموند فروید، نشانه – معناشناسی، بینامتنیت |
1. مقدمه
صادق هدایت، یکی از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران است که در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در شهر تهران متولد و در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰در پاریس درگذشت. هدایت نه تنها نویسندهای موفق و خلاق به شما میرفت بلکه محقق و روشنفکری برجسته نیز بود. یکی از داستانهای کوتاه او که بسیار رازآلود است شبهای ورامین» میباشد اما توجه چندانی را به خود جلب ننموده است. این داستان علاوه بر دارا بودن زیربنای تاریخی و اسطورهای، دارای یک زیربنای روانشناسانه نیز میباشد و به آسانی قابل تفسیر نیست. در متن داستان علائم و نشانههایی وجود دارد که خواننده را به سوی دو روانشناس مطرح راهنمایی میکند؛ یکی زیگموند فروید و دیگری کارل گوستاو یونگ. از این رو در این مقاله تلاش خواهد شد که ابتدا نشانههایی یافت که دال بر حضور افکار فروید در شبهای ورامین» باشد، سپس منابع مورد استفاده وی را کشف نمود. بررسی افکار کارل گوستاو یونگ نیز در مقالات آتی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. هدف از انجام این پژوهش در ابتدا کشف اصول روانشناختی است که بر اساس آن داستان شبهای ورامین» نوشته شده است و در نهایت ایجاد زمینهای است که بتوان با کمک آن در مقالات آینده به کشف معماهای موجود در متن دست یافت؛ از جمله دلیل دیوانگی قهرمان داستان و علت مرگ همسرش.
2. پیشینه
پژوهشگر این مقاله درباره داستان شبهای ورامین» تاکنون هیچ مقاله مستقلی پیدا ننموده است و تنها چیزی که یافت شد، کتاب رؤیا وهمی (1389) است که تحت عنوان صادق هدایت- شش داستان میباشد. وی در این اثر پس از هر داستان به نقد و بررسی آن پرداخته است.
3. چهارچوب نظری پژوهش
زیگموند فروید[1]، عصبشناس اتریشی است که در 16 مه 56 به دنیا آمد و در 23 سپتامبر 1939 از دنیا رفت. او که به پدر علم روانکاوی شهره گشته است در مدت حیات خود تأثیر بسزایی در پیشرفت علم روانشناسی بر جای نهاد. از نظر زیگموند فروید ذهن انسان دارای سه بخش هشیار»، نیمه هشیار» و ناهشیار» است؛ همچنین شخصیت انسان نیز از سه بخش نهاد»، من» و من برتر» تشکیل شده است. او در طول دوران کاری خود کتابها و مقالات بسیاری نوشت که درباره موضوعاتی نظیر ضمیر ناخودآگاه، ماتم و مالیخولیا، اختلال هیستری، اختلال پارانوئیدی، انحرافات و تمایلات جنسی، تعبیر رؤیا، اصول روانکاوی، توتم و تابو، مذهب و خرافات و ددگی از تمدن بود.
فروید اعتقاد چندانی به هیپنوتیزم نداشت و برای درمان ناخوشیها و بیماریهای روانی از روش روانکاوی[2] بهره میبرد که در آن از تحلیل رؤیا و تداعی آزاد استفاده مینمود. در تداعی آزاد، فرد در حالتی آزاد روی کاناپه دراز میکشید و هر چه را که به نظرش میآمد بیان مینمود و روانشناس، آنها را در سکوت یادداشت میکرد و پس از بررسی یادداشتها به تحلیل شخصیت و مشکل روحی وی میپرداخت. از نظر فروید عمده مشکلات انسانی مربوط به چند سال اولیه زندگی بود که به صورت عقدههایی نظیر ادیپ در مردان و الکترا در ن بروز مینمود؛ وی همچنین بیشتر اختلالات روانی نظیر هیستری را در نتیجه عدم ی نیازهای جنسی میدانست.
او منشأ اکثر رؤیاها را میل جنسی میدانست و اعتقادی به قدرت پیشگویی خواب نداشت؛ در نتیجه بر خلاف فلاسفه که خواب دیدن را دلیلی محکم برای اثبات وجود روح میدانستند، فروید به روح به عنوان یک موجود آسمانی نمینگریست و نه تنها به الهام، وحی و معجزات الهی هیچ اعتقادی نداشت بلکه کسانی را که چنین ادعا یا باوری داشتند بیمار روانی به شمار میآورد و از دین به عنوان نِوروز جهانی یاد میکرد. از نظر او علم و دلایل عقلی و تجربی همیشه حرف اول و آخر را میزد.
زیگموند فروید در تحلیل و تعبیر رؤیا از روشی نشانه- معناشناسانه بهره میبرده است که اساس آن در بینامتنیت فرهنگی، اجتماعی، دینی و ی محیط فرد، موجود بوده است. از همین رو نگارنده این مقاله برای اثبات حضور عقاید زیگموند فروید در داستان شبهای ورامین»، ناگزیر است که کار خود را در چهارچوب نظریات نشانه- معناشناسی، بینامتنیت و روانشناسی به انجام برساند. در نتیجه پژوهشگر این مقاله برای اثبات حضور تئوری فروید در متن داستان شبهای ورامین» باید نشانههایی را بیابد که صادق هدایت عمداّ در متن داستان برجای گذاشته است؛ بنابراین ابتدا باید در چهارچوب دانش نشانهشناسی به اثبات این مدعا پرداخت و سپس به تطبیق متن با نظریات فروید روی آورد.
الف: نشانه- معنا شناسی
رولان بارت[3] یکی از مشهورترین چهرههای دانش نشانهشناسی است که بین سالهای 1915 تا 1980 در فرانسه میزیسته است. او معتقد بود که نقش اصلی در آفرینش معانی در متون ادبی بر عهده خواننده است نه نویسنده، زیرا پس از اتمام اثر، نویسنده به کلی از عرصه تولید معانی کنار میرود. رولان بارت معتقد بود که نشانه در هر متنی ورای زمان است و یک نشانه در یک متن ممکن است تا دیر زمانی بی معنی بماند اما در یک دوره خاص ناگهان دارای معنا شود. در دیدگاه او هر متن از پنج نوع رمزگان تشکیل شده است که به نویسنده در انتقال پیام یاری میرسانند: رمزگان دالی، فرهنگی، کنشی، نمادین و هرمنوتیک.
از آنجایی که هر متن با در هم تنیده شدن پنج رمزگان، ساخته میشود بنابراین برای تجزیه و تحلیل آن باید به بازگشایی رمزگانها روی آورده و به تفسیر موضوع پرداخت. این تفسیر از نظر رولان بارت به نویسنده ربطی نداشته و بر عهده خواننده است؛ یعنی به تعداد خوانندگان، درباره یک متن میتواند تفسیرهای مختلف ایجاد گردد. اما این شیوه تحلیل مورد قبول گروهی از نشانهشناسان از جمله ژرار ژنت[4] واقع نگشته است زیرا آنها باور داشتند که پاسخ به یک سؤال زمانی معتبر است که نشان دهنده منظور نویسنده باشد نه تفسیر بی پایه و اساس خواننده. در این مقاله از نظر ژرار ژنت استفاده شده است تا تفاسیر گفته شده دارای اعتبار باشند.
معنیشناسی[5]، شاخهای از دانش نشانهشناسی است که زیرمجموعة دانش زبانشناسی میباشد. معناشناسی به بررسی ارتباط میان واژه و معنا میپردازد. این علم معمولاً بر روی این موضوع تمرکز دارد که یک لغت یا عبارت به چه منظوری استفاده میشود و هدف گویندة آن چیست. در تحلیلهای معناشناسانه، پژوهشگر باید ارتباط منطقی موضوع مورد بررسی را با دانشهای دیگر در نظر بگیرد؛ دانشهایی مانند ادبیات، دین، فرهنگ، فلسفه، تاریخ، ریاضی و. اما از لحاظ زبانشناسی، دانش معناشناسی به موضوعاتی نظیر چندمعنایی (آرایة ابهام)، ترادف (لغات هممعنی)، تضاد (معانی مخالف یک لغت)، جناس، همآوایی، مجاز و. میپردازد.
ب: بینامتنیت
بینامتنیت» شاملِ یافتن منابع مورد استفادة نویسنده یک اثر میباشد. در صورتیکه خواننده حین مطالعه اثر متوجه شود که بخشهایی از متن حاضر را قبلاً در متون دیگر خوانده است، به این رابطه هم حضوری، بینامتنیت» گفته میشود. رابطه هم حضوری میتواند میان دو یا چندین اثر وجود داشته باشد. بهمن نامور مطلق در توضیح اصل اساسی نظریه بینامتنیت چنین میگوید که هیچ متنی بدون پیش متن نیست؛ بلکه همه متن ها بر اساس متن های گذشته بنا می شوند.
از جمله نظریه پردازان مشهوری که به این رابطه پرداخته اند، ويكتور اشكلوفسكي[6]، یولیا کریستوا[7] به عنوان بنیانگذار، رولان بارت، میخائیل باختین[8]، لوران ژنی[9] و ژرار ژنت می باشند. افرادی همچون رولان بارت اعتقاد دارند که متن را باید فارغ از منابع نویسنده بررسی نمود و درگیر یافتن چیزهایی که نویسنده بر اساس آنها به خلق اثر دست زده است، نشد. اما گروه دیگری همچون ژرار ژنت معتقدند که دانستن منابع نویسنده سبب میشود که خواننده به عمق منظور نویسنده پی ببرد. در این پژوهش، نظر ژرار ژنت ملاک عمل خواهد بود.
4. تجزیه و تحلیل دادهها
1.4. خلاصه داستان شبهای ورامین»
داستان شبهای ورامین» در باغی اتفاق میاُفتد که در یک روستای اربابی در ورامین قرار دارد. ارباب، شخصی است به نام فریدون که دوسال پیش از سوئیس برگشته است؛ او که تحصیلاتش در رشته کشاورزی بوده است تمام تلاش خود را برای آبادانی زمینهایش به کار میبرد. او علاقهای به زندگی در تهران از خود نشان نمیدهد و همه روز را با رعیتهایش میگذراند. رابطه فامیلی و خانوادگیش نیز محدود به همسرش فرنگیس، خواهر ناتنیاش گلناز و یک خدمتکار، باغبان و دربان است؛ بنابراین زندگی آنها گوشهگیرانه و منزوی است. فرنگیس یک زن خانهدار است و به خانه و زندگی شوهرش بسیار اهمیت میدهد، شبها نیز در جمع سه نفره خود، آهنگ همایون را مینوازد؛ اما روزها بر خلاف خواست شوهر به گلناز تار زدن را آموزش میدهد. گلناز در طول داستان یک کلمه هم حرف نمیزند، اما فرنگیس درباره روح و زندگی در دنیای دیگر با شوهرش بحث میکند. فرنگیس و فریدون هرگز در این باره به توافق نمیرسند زیرا فریدون این عقاید را غیر عاقلانه و اُمُلی میداند. تا اینکه فرنگیس که بیماری قلبی دارد پس از چندی در بستر بیماری افتاده و به حالت اغما می رود. در آخرین لحظات زندگی پس از خندهای جنون آمیز، خطاب به فریدون چنین میگوید: من ميميرم اما آن دنيا هست. به تو ثابت ميكنم». پس از مرگ وی، فریدون دچار ماتم شدید و مالیخولیا میگردد تا اینکه یکی از اقوام فرنگیس او را با خود به تهران میبرد و درمان میکند. فریدون پس از بازگشت با خانهای بی نظم و کثیف روبرو میشود زیرا کسی به کارها رسیدگی نمیکند و آشپز و دربان و خدمتکاران از ترس روح از آن خانه گریخته اند. خدمتکار گلناز درباره علت ترس آنها به فریدون میگوید که شبها از تالار خانه صدای تار زدن فرنگیس خانم می آید. فریدون تصمیم میگیرد که عامل این کار را شناسایی کند بنابراین در اتاق خود بیدار مینشیند تا آهنگ نواخته شود اما خوابش میبرد و در خواب فرنگیس را میبیند که تار می زند. سپس بیدار میشود و به سوی تالار میرود در آنجا خواهرش را میبیند که با مردی بدقواره مشغول گفتگو هستند. او وارد اتاق میشود و مرد سرافکنده خارج میشود. سپس فریدون با صدایی مهیب شروع به خندیدن میکند و معلوم میشود که دیوانه شده است.
2.4. اثبات حضور زیگموند فروید در داستان
شباهت ظاهری اسم فروید و فریدون اصلیترین نشانهای است که خواننده را به سوی روانشناسی زیگموند فروید سوق میدهد و نشان میدهد که فریدون با تحصیل در سوئیس تحت تأثیر عقاید جدیدالظهور روانشناسی قرار گرفته است اما همانطور که خودش نیز در داستان اعلام میکند همه عقاید غربیها را قبول ندارد و تنها نظریات علمی و عقلانی آنها را پذیرفته است. در نتیجه فریدون در این داستان نمایندة شاگردان فروید میباشد که اصطلاحاّ Freudian نامیده میشدند.
آشناترین تصویری که خوانندگان کتابهای فروید از وی در ذهن دارند عکسی است که وی دست به پهلو زده و سیگاری روشن در دست دیگر دارد. آخرین تصویری که از فروید بر جای مانده است مربوط به گلدان عتیقهای میباشد که خاکستر وی پس از سوزانده شدن در آن قرار گرفت.
در داستان شبهای ورامین» نیز در اولین صحنه، فریدون مانند زیگموند فروید در حالی به تصویر کشیده شده است که دست در نیمتنه خود کرده و سیگاری نیز در بین انگشتانش میباشد؛ همچنین در آخرین صحنه داستان او در حالی نشان داده شده است که دستان خود را به کمر زده و در حال خندیدن است؛ در واقع در صحنه آخر، ژست فریدون شبیه یک گلدان است. اما نکته در اینجاست که در سال 1312 که شبهای ورامین» منتشر شده است، زیگموند فروید هنوز زنده بوده است؛ بنابراین دو نتیجه میتوان گرفت، یکی اینکه صادق هدایت این تصویر را به عنوان تصویر زیگموند فروید در نظر نداشته است و پژوهشگر نیز به ناچار نمیتواند آن را به عنوان تشابه فروید و فریدون بپذیرد، و دیگر اینکه به قول رولان بارت نشانه فراتر از زمان کار میکند و تصویری که صادق هدایت از فریدون در متن ارائه داده و او را به گلدان شبیه نموده است پس از گذشت چند سال هویت خویش را آشکار ساخته و زیگموند فروید نیز به یک گلدان تبدیل شده است. اکنون این سؤال پیش میآید که صادق هدایت چگونه به خلق چنین نشانهای بر آمده است؛ قطعاّ صادق هدایت پیشگو نبوده است اما همین امر شخص را به فکر میاندازد که روح انسان دارای پیچیدگیهایی است که هنوز کشف نشده است؛ از جمله محصور نبودن در بند زمان و مکان.
در یکی دیگر از بخشهای داستان، وقتی که فریدون در تاریکی نشسته است و برای کشف حقیقت، با چشمان از حدقه بیرون آمدهای که به قول صادق هدایت چشمانش به تاریکی آمخته شده»، در حال نگاه کردن به ساختمان تاریک مجاور است، به صورت یک جغد به تصویر درآمده است که در تاریکی قادر به دیدن میباشد و این تصویر، یادآور سخن روانکاو سوئیسی ادوارد کلاپارد[10] است که به صورت طنز به شاگردان فروید گفته بود:
در نظر من پسیکانالیستها جغدان پسیکولوژی جلوه میکنند، چشم آنها در تاریکی میبیند و این امتیاز بزرگی است زیرا یقیناّ در زیرزمینهای ضمیر فوقانی ما مانند تیرگیهای یک روح اولیه حوادث بسیاری میگذرد و پسیکانالیستها بسیاری از نسبتها و واقعیاتی را که از نظر سایر پسیکولوگها دور مانده بود کشف کردهاند. ولی این امتیاز یک عیب هم دارد؛ و آن اینکه پسیکانالیستها چون به شب عادت میکنند اغلب از تحمل نور و تشریح مستدرکات خود به وضوح و با یک شکل عقلانی و قانع کننده برای کسانی که مانند خودشان قبلاّ متقاعد نشدهاند عاجز میمانند. به علاوه اینکه آنها استعداد تشخیص و دقت را نیز از دست دادهاند و به خوبی نمیتوانند بین یک فرض عجیب و غریب و یک استنتاج صحیح فرق نهند.» (شاله، 1331: 192) |
3.4. اثبات حضور عقاید فروید در داستان
1.3.4. تداعی آزاد:
در بخشی از داستان، فریدون در سکوت نشسته است، به نوای موسیقی که فرنگیس مینوازد گوش فرا میدهد و خاطرات دور او مثل پرده سینما در جلوی چشمش رژه میروند. این حالت چیزی نیست مگر همان تداعی آزاد که از اصول کار روانکاوی فروید به شمار میرفت.
2.3.4. عدم اعتقاد به روح، مذهب و فرشتگان:
همانطور که زیگموند فروید به طور کاملاّ آشکار در برابر مذهب، اعتقاد به روح، فرشتگان و پروردگار آسمانی موضع گرفته و این گونه اعتقادات را زاییده نادانی گروهی عام و منفعت طلبی گروهی خاص معرفی کرده است؛ فریدون نیز اعتقاد به روح و آن دنیا را احمقانه و اُمُلی میداند همچنین همه دردسرها و جنگها را زیر سر مذهبیون و کشیشانی میداند که جنگهای صلیبی را به راه انداختهاند؛ اما همانطور که ادوارد کلاپارد میگوید فریدون به عنوان یکی از پیروان فروید، قادر به متقاعد کردن دیگران از جمله فرنگیس نمیباشد. هرچند که بیاعتقادی فریدون به روح مربوط به بخش اول داستان است و در بخش دوم مشخص میشود که تلقینات کودکی در او نیز بی تأثیر نبوده و در لحظه ترس و تنهایی به اعتقاد به روح و خرافات از زیر خاکسترهای ذهنش بیرون میآید.
3.3.4. اعتقاد به دشمنیِ خرافات، هنر، فلسفه و مذهب با علم:
زیگموند فروید خرافات، هنر، فلسفه و مذهب را به عنوان دشمنان اصلی علم بر میشمارد که از این میان خرافات از همه بیاهمیتتر، هنر از همه بیضررتر و مذهب از همه خطرناکتر است زیرا مذهب از کودکی در ذهن فرد فرو میرود و مانع تفکر آزاد و خردمندانه وی میشود. صادق هدایت نیز همانند فروید خرافات را دارای قدرت خاصی نمیبیند و معتقد است که با ذکر دلیل قادر به محکوم کردن آن خواهند بود اما ریشه کن نمودن آن از ذهن انسان کار آسانی نیست زیرا برخی از این امور توسط مادران و دیگر بزرگترها چنان به فرد تلقین شده است که عاقلترین افراد نیز در مواجهه با آن دچار تردید خواهند شد؛ همچنین در برخی از مکاتب، فلسفه خود را با اصول مذهبی تنظیم نموده و گاهی نیز مذهب آمیخته با خرافات میشود.
در شبهای ورامین» تنها کسانی که گفتگو میکنند فرنگیس، فریدون و نسترن باجی (دایة پیر گلناز) میباشند. فرنگیس به روح و آن دنیا اعتقاد دارد ومانند فیلسوفان مسیحی و مسلمان، تنها دلیلی که برای وجود روح ذکر میکند، خواب دیدن میباشد. نسترن باجی نه تنها به روح اعتقاد دارد بلکه به جن و پری و دعا گرفتن نیز معتقد است؛ بنابراین فرنگیس نماینده فلسفه مذهبی و نسترن باجی نماینده خرافات است، اما فریدون خود را عاقلتر از دیگران میداند و حرفهای فرنگیس و نسترن باجی را خاله زنکی و املی بر میشمرد. در داستان از زبان فرنگیس به فریدون گفته میشود که او دارای سر و زبان خوبی است بنابراین فریدون کسی است که جوهر ناطقة وی چشمگیر میباشد در نتیجه فریدون نماینده نفس ناطقه یا همان عقل میباشد که باید دو دشمن خود یعنی فلسفة مذهبی و خرافات را از سر راه خود کنار بزند.
فرنگیس قبل از مرگ خویش همیشه با فریدون درباره روح و آن دنیا بحث میکند اما نتیجهای نیز عاید هیچکدام نمیشود به جز اینکه فرنگیس خود را شکست خورده میپندارد و فریدون پیروز. از سوی دیگر، فریدون ظاهراّ نسترن باجی را به آسانی از راه به در میبرد اما وقتی در تاریکی شب نسترن باجی به او میگوید که خانه روح دارد، آشکارا فریدون میترسد و این به دلیل تلقیناتی است که در کودکی از سوی مادر و دایه و دیگران به او شده است و اکنون هر چند یک مرد تحصیلکرده و عاقل است اما ترس کودکانه او دوباره تداعی شده و بازگشت مینماید. یا اندکی بعد وقتی چشمان گربه را در تاریکی میبیند دوباره ترس به سراغش میآید زیرا یا خیال کرده که روح به اتاق آمده یا بنابر اعتقادات قدیمی فکر کرده که گربه ها جن هستند. با این همه، او در تاریکی مینشیند و مانند یک روانکاو به تحلیل ماجرا میپردازد تا بر اساس شواهد دست به استدلال و عمل بزند.
4.3.4. تطبیق اسطورهها با بیماریهای روانی
زیگموند فروید در کتابها و مقالات خویش بارها بر این نکته تأکید کرده است که با مطالعه آثار ادبی میتوان متوجه عقدههای روانی شخص نویسنده و همچنین بیماریهای روانی شد که قهرمانان داستان یا یک ملت به آن مبتلا بودهاند از جمله عقده ادیپ یا نفرت از پدر در پسران، عقده نارسیس یا خودشیفتگی یا میل به آدمخواری در بشر اولیه با توجه به داستان هارپاک و آژدهاک پادشاه ماد.
صادق هدایت نیز با انتخاب نام فریدون برای شخصیت اصلی داستان خود به اسطوره فریدون و ضحاک (آژدهاک) اشاره میکند و با قرار دادن دو زن نوازنده (فرنگیس و گلناز) در طرفین او به عنوان شهرنواز و ارنواز که دختران (یا خواهران) جمشید بودند و در ابتدا به همسری ضحاک مردمخوار درآمده و سپس به همسری فریدون، این اشاره را آشکارتر نموده و سعی در ایجاد پلی بین بیماری روانی فریدون و فرنگیس با اسطوره فریدون و ضحاک نموده است؛ که شرح آن مفصل بوده و در این مقاله نمیگنجد.
4.4. اثبات حضور آثار فروید در داستان
1.4.4. کتاب مطالعاتی درباره هیستری (95میلادی، 1274 خورشیدی)
بیماری هیستری که بیشتر در خانمهای جوان بروز میکند، و در گذشته تصور میشد مخصوص ن است، پس از مطالعات فروید مشخص شد که به هر دو جنس تعلق دارد و هر انسانی حداقل یک بار دچار حملات هیستریک میگردد. حملات هیستریک میتواند به صورت ترس و نگرانی، دردهای جسمی، غش و ضعف دروغین یا واقعی، فلجی، کوری و کری روانی رخ دهد. هیستری اگر به صورت فلج یا کوری و کری باشد به این دلیل رخ میدهد که شخص به گونهای دچار ترس شدید و احساس بیپناهی شده است که احساسات کودکانه وی از ضمیر ناخودآگاهش فراخوانی شده و طرز فکر او به صورت کودکی سه ساله درآمده است؛ کودکی که برای غلبه بر احساس ناامنی خود آغوش مادر را میطلبد؛ مانند سربازی که از ترس جنگ دچار فلج میشود تا نه تنها از صحنه نبرد خارج گشته و به خانه منتقل شود، بلکه مورد توجه پرستاران خویش نیز واقع گردد.
یکی از انواع هیستری اختلال شخصیت هیستریونیک[11] یا نمایشی است. این بیماری سبب برونگرایی ن و درونگرایی مردان میشود. فرد مبتلا ممکن است به نظر مستقل و با اراده بیاید اما در واقع موجودی است مهرطلب که همیشه در حال جلب توجه دیگران میباشد. برای چنین فردی دنیا یک صحنه نمایش است که او باید به هر طریقی در آن جلوهگری نماید و به چشم بیاید؛ بنابراین ممکن است نقش یک انسان فداکار را بازی کند که حاضر است خود را قربانی سازد تا دیگران راحت باشند، یا به هنرنمایی روی بیاورد تا دیگران با تحسین به وی نگاه کنند. این اشخاص تا وقتی سرحال هستند که در مرکز توجه باشند و اگر کس دیگری توجه اطرافیان را جلب کند به شدت سرخورده، ناامید و یا خشمگین میشوند.
رفتار و گفتار این افراد اغراقآمیز و نمایشی است. از جمله کارهایی که این افراد برای جلب توجه دیگران انجام میدهند بیماری ساختگی، غش و ضعف و خودکشیهای دروغین است؛ البته گاهی علائم بیماری نظیر دردهای جسمی و طپش قلب نیز به فرد عارض میگردد و او دچار توهم نشده است اما هیچ دلیل پزشکی و جسمی برای آن وجود ندارد. از این رو فرد مدام به پزشک مراجعه نموده و تصور میکند که دکتر بیسواد است یا فقط برای کسب پول استخوان لای زخم میگذارد.
از نظر فروید اختلال هیستری یکی از انواع بیماریهای روحی است که در دوران طفولیت در شخص ایجاد گشته و سبب تغییر شخصیت وی میشود. به عقیده او جدایی فرد از والد جنس مخالف و موفق نبودن در جلب محبت او سبب بروز عقده الکترا در دختران و ادیپ در پسران میشود در نتیجه فرد در بزرگسالی دچار هیستری میگردد.
در داستان شبهای ورامین»، فرنگیس که در کودکی والدین خویش را به طریقی (که در داستان گفته نمیشود) از دست داده است توسط مادربزرگ خویش بزرگ و تربیت شده است؛ بنابراین به دلیل محرومیت از مهر پدر خویش و مراقبتهای مادرانه، مستعد بروز چنین بیماری است. رفتارهای فرنگیس آشکارا نشان میدهد که او یک زن هیستریونیک( اختلال شخصیت نمایشی) است زیرا در ابتدای داستان وقتی در حال ساز زدن است، ژشتی نمایشی به خود گرفته و با لبخندی عجیب به زمین خیره شده است. او در آن جمع سه نفره مرکز توجه است زیرا فریدون نه تنها به او علاقمند است بلکه به ساز زدنش نیز به گونهای دیگر مینگرد و همه توجه خود را به او داده است؛ همچنین گلناز به عنوان خواهرشوهر او نه تنها از مهر برادر سهم بسیار اندکی دارد بلکه مشتاقانه و با حسرت به او که نوازنده چیره دستی است خیره شده است.
اما او که کاملاّ سرحال و سردماغ در حال ساز زدن است با نواخته شدن زنگ ساعت 9 و اقدام گلناز به رفتن، صحنة نمایش خویش را بر هم خورده مییابد؛ بنابراین شیوه جلب توجه او نیز تغییر میکند و این بار برای حفظ توجه شوهر، چنین وانمود میکند که قلبش درد گرفته است و وقتی شوهرش اعلام میکند که به نزد پزشک بروند، مخالفت کرده و دکترها را متهم به کاسبکاری میکند. در واقع فرنگیس به عنوان یک فرد هیستریک بیماری را دوست دارد و نمیخواهد خوب شود زیرا بیماری باعث جلب محبت و توجه دیگران میشود.
او سپس با اینکه میداند شوهرش به آن دنیا و قسمت و سرنوشت بیاعتقاد است اما مانند هر شب بحث درباره ارواح و آن دنیا را آغاز مینماید. شیوة گفتار و بحثهای فرنگیس که به طور مرتب هر شب تکرار میشود، حربة دیگری است که وی برای قرار گرفتن در مرکز توجه شوهر خویش از آن سود میبرد.
فرنگیس با اینکه خود را یک زن فرمانبردار و مطیع شوهر نشان میدهد اما در طول روز و در غیاب شوهرش برای برانگیختن توجه دیگران و جبران خلاء عاطفی که در اثر نبودن فریدون در او ایجاد میشود، سعی در جلب توجه خواهر شوهر خویش نموده و او را با ترفند آموزش نوازندگی به سوی خود میکشاند؛ حال آنکه فریدون دوست ندارد گلناز ساز بزند و گمان نمیکند که فرنگیس چنین خیانتی به او کند.
از سوی دیگر با اینکه فرنگیس همسر ارباب است و چندین خدمتکار در اختیار دارد اما او آنقدر کار میکند که حتی فریدون به او عتراض نموده و بیماری وی را به کار زیاد نسبت میدهد. دلیل این رفتار فرنگیس این است که میخواهد در نگاه خدمتکاران نیز زنی فعال و فداکار به نظر آید؛ زنی که حاضر است برای رفاه دیگران از آسایش خود بگذرد و اصطلاحاّ خود را فدای دیگران نماید.
غش و ضعف فرنگیس در هنگام مرگ، اقدام وی به خودکشی ناموفق، سخنان نمایشی و خندههای عصبی وی نیز نشاندهده حالت خودشیفتگی وی میباشد که به مرز بحرانی رسیده است. او در لحظات احتضار، کلماتی را به زبان میآورد که پرده از احساسات واقعی وی برمیدارد؛ احساساتی که نشاندهنده عدم رضایت وی از زندگی با فریدون است. فرنگیس به عنوانی زنی که در تهران زندگی کرده و دارای شخصیتی برونگراست در خانة دورافتادة فریدون، احساس تنهایی و خفگی میکند زیرا در این خانه مجال زیادی برای خودنمایی وجود ندارد و او نیاز به تحسین کنندگانی دارد که او را از احساسات خوب و پر مهر سرشار سازند. فریدون نیز با اینکه در فرنگ تحصیل کرده است اما روحیة روستایی دارد و به ظاهر خویش چندان اهمیتی نمیدهد. بنابراین فریدون با لباس کلفت پشمی و کفشهای نخاله برای فرنگیس چندان جذابیتی ندارد.
چشمش به چهره لاغر فرنگيس دوخته شده بود، جلو روشنائي چراغ مژه هاي بلند او را ميديد كه نيمه باز مانده بود ، مثل اين بود كه لبخند ميزد و آهسته نفس ميكشيد . نيم ساعت ميگذشت كه بحالت اغما افتاده بود . ناگاه چشمهاي فرنگيس باز شد و ديوانه وار زير لب با خودش گفت: خورشيد…پس خورشد كو؟ هميشه شب ، شبهاي ترسناك..سايه درختها را به ديوار نگاه كن….ماه بالا آمده …جغد ناله ميكشد…درها را بازكنيد…بشكنيد….ديوارهارا خراب كنيد. اينجا زندان است …زندان…توي چهارديوار.خفه شدم بس است . نه من كسي را ندارم. تار بزنيم …تار را بياور اينجا توي ايوان … تف …تف باين زندگي.» |
از نظر روانشناسی زیگموند فروید، فریدون نیز با داشتن پیشینة از دست دادن مادر که اولین عشق و اُبژة جنسی یک پسر است مستعد ابتلا به هیستری میباشد. او که شخصیتی درونگرا دارد، چون نمیتواند خود را در جمع افراد هم ردة خویش بروز دهد و خودنمایی کند، از رفت و آمد با مردم پایتخت میپرهیزد و در انزوای یک باغ با مردمان فقیر، بیسواد و فرودست همنشین و دمخور میشود زیرا در این حالت است که وی میتواند بر عقدة حقارت خویش غلبه کرده و داشتههای مادی و علمی خویش را به رخ دیگران بکشد. او سعی میکند خود را به صورت یک ارباب بسیار فداکار و دلسوز نشان دهد به طوریکه روزها خود را از دیدار همسر محبوب خویش محروم میسازد و آسایش خویش را فدای کشاورزانی مینماید که زیردست او هستند؛ بنابراین فریدون نیز مانند فرنگیس برای خودنمایی و جلب توجه و محبت دیگران سعی میکند که نقش یک فرشته نجات و یک قربانی را بازی نماید.
او که در ابتدای داستان بسیار با اراده و مستقل به نظر میرسد، پس از مرگ همسرش دچار حالات روانی ویژهای میشود که زیگموند فروید به آن ماتم و مالیخولیا میگوید و درباره آن مقالاتی نیز نوشته است. حالت هیستریک فریدون به صورت کوری و کری روانی بروز میکند و مراقبتهای گلناز و نسترن باجی روی او هیچ اثری ندارد زیرا نه تنها این دو دانش کافی ندارند و چه بسا خیرخواه او نیز نباشند، بلکه گلناز خواهر ناتنی فریدون است و یادآور مرگ مادر فریدون و حضور نامادری در خانه آنها به عنوان جانشین مادرش میباشد.
بنابراین او که با از دست دادن همسر خویش به احساس بیپناهی کودکانه خویش در زمان یتیم شدن، بازگشت نموده است در حالتی به سر میبرد که خاطرات و احساسات خصمانه و سرکوب شده ای که نسبت به پدر خود داشته و به صورت عقده ادیپ در ضمیر او مخفی شده بود، سر به شورش برداشته و به ضمیر خودآگاه وی وارد گردیده است. در نتیجه فریدون جوان مانند یک کودک نابالغ اسیر احساسات خردکنندهای میشود که برای فرار از آنها به بیماری روی میآورد؛ بیماری که در وهله اول سبب میشود او از مسئولیتهایش شانه خالی کند و در وهله دوم سبب جلب توجه و دلسوزی اطرافیان گشته و به این طریق، کودک درون او به آرامش دست مییابد.
حالات هیستریک فریدون وقتی برطرف میشود که خانواده فرنگیس او را پیش خود برده و نه تنها مورد مداوا قرار میدهند بلکه از این طریق به طور غیر مستقیم به وی نشان میدهند که تنها نیست و هنوز برای آنها مهم میباشد؛ بنابراین با دریافت مراقبتهای ویژه از سوی کسانی که دوستشان دارد دوباره خود را باز مییابد.
اما بروز دوباره بیماری آن هم با شدت بیشتر و بدتر از قبل حاکی از بیماری اسکیزوفرنی است که علائم آن با علائم هیستریک فریدون همراه گشته و سرانجام او را دیوانه کرد. کارل گوستاو یونگ بر سر این بیماری زیگموند فروید اختلاف داشت زیرا فروید اصرار داشت که منشأ همه بیماریها عقده ادیپ است اما یونگ معتقد بود که بیماری اسکیزوفرنی ربطی به عقده ادیپ و مسائل جنسی ندارد. فرد مبتلا به اسکیزوفرنی قبل از ابتلا کامل مدتی دچار افسردگی شدید شده، صداهایی میشنود و به یک نقطه خیره میشود، پس از مدتی نیز شروع به حرف زدن با خود میکند که در این مرحله شخص عملاً دیوانه به شمار میرود؛ درست مانند فریدون پس از مرگ فرنگیس.
2.4.4. کتاب تعبیر رؤیا (1900میلادی، 1279خورشیدی)
در بخشی از داستان که فریدون پس از مرگ فرنگیس، در اتاق تاریک خود نشسته و در حال نگریستن به ساختمان مجاور است، ناگهان چشمانش بسته میشود اما از صدای مگسی بیدار میشود؛ این بخش از داستان به صفحه 427 کتاب تعبیر رؤیای زیگموند فروید اشاره دارد که در آن عامل مخل خواب به مگسی مزاحم تشبیه شده است. فروید در این کتاب انواع مختلفی از رؤیا را مورد بررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده است که منشأ خوابهای انسان امیال جنسی است که در ناخودآگاه وی قرار دارند و در بیداری ناکام مانده اند. او خوابهای انسان را سمبولیک دانسته و هر چیزی را به صورت یکی از نمادهای جنسیتی تفسیر مینماید.
رؤیایی که فریدون میبیند علاوه بر داشتن معانی جنسیتی دارای مفاهیمی است که وی در بیداری از آن غفلت ورزیده و در خواب به صورت یک جا جمع گشته و بدون پردهپوشی و اغواگریهای زمان بیداری خود را عیان و بیان مینماید. اما حضور یک مگس دراتاق خواب که باعث بر هم خوردن چرت فریدون میشود، آشکارترین نشانهای است که صادق هدایت به عمد آن را در داستان خویش قرار داده است تا خواننده به تحلیل رؤیای فریدون از طریق اصول کتاب تعبیر خواب فروید بپردازد و آن را یک رؤیای بیهوده نپندارد.
3.4.4. کتاب توتم و تابو (1913 میلادی، 1292 خورشیدی)
زیگموند فروید در کتاب توتم و تابو بسیاری از آداب و رسوم فرهنگهای مختلف و آئینهای مذهبی را زاییده ذهن ترسوی بشر اولیه دانسته و برای آن ارزشی قائل نمیباشد؛ مثلاّ قربانی برای الهههای طبیعت نظیر دریا، رعد و برق و. . همچنین برخی از آداب را نیز زاییده احساسات جنسی بشر میداند که در اثر رشد من برتر بشر به ناچار مورد سانسور قرار گرفتهاند مانند ازدواج با محارم. در این کتاب اعتقاد به قدرت فوق زمینی برخی از حیوانات مورد انتقاد قرار گرفته و آن را فاقد ارزش شمرده است ضمن اینکه دلایلی نیز برای آن برشمرده است.
صادق هدایت در کتاب نیرنگستان خویش بسیاری از آداب و رسومی را که به نظر او خرافاتی میآمده در کنار برخی دیگر که به نظرش غیر خرافاتی میباشند ذکر نموده است؛ آداب و رسوماتی مانند جشن نوروز و سده را به عنوان رسوم خوب در نظر گرفته و چیزهایی مانند اعتقاد به تغییر شکل اجنه به صورت گربههای سیاه را به عنوان خرافات. وی معتقد است که این اعتقادات به دلیل تلقین اطرافیان از سنین بسیار پایین به آسانی قابل ریشهکنی نبوده و شخص نمیتواند همه باورهای خرافی خویش را به سرعت ترک کند.
فریدون نیز با اینکه خود را یک شخص امروزی، غیر خرافاتی و پیرو اصول علمی میداند اما دوست ندارد خواهرش ساز زدن یاد بگیرد؛ همچنین وقتی یک گربه را در اتاق میبیند دچار ترس میشود یا وقتی صحبت از روح در خانه میشود وحشتِ آشکاری در کلامش موج میزند.
4.4.4. کتاب آینده یک توهم (1927 میلادی، 1306 خورشیدی)
زیگموند فروید در کتاب آینده یک توهم به صراحت اعلام میدارد که ادیان در حال از دست دادن پیروان خویش هستند زیرا نه تنها مردم عادی بلکه پیشوایان دینی نیز بیشتر مایل هستند که به گناه بپردازند تا به ریاضتهای مذهبی. همچنین تا امروز مذهب قادر به خوشبخت ساختن هیج انسانی نگشته است و مانع تفکر آزاد انسانها شده است. صادق هدایت نیز با بیان عقایدی نظیر عدم اعتقاد به دنیای پس از مرگ و رجحان دنیای حاضر بر دنیای نادیدنی از زبان فریدون، به آسانی و با مهارت به کتاب آینده یک توهم اشاره کرده است.
5.4.4. کتاب تمدن و ملالتهای آن (1930 میلادی، 1309 خورشیدی)
فریدون مردی ثروتمند، تحصلیکرده در سوئیس و عاقل است اما ترجیح میدهد که در روستا زندگی کند و با افرادی که از نظر طبقاتی و دانش از او پایینتر هستند رفت و آمد نماید؛ با اینکه ورامین فاصله کمی تا تهران دارد اما او در سال سه بار هم به شهر نمیرود. این رفتارها علاوه بر اینکه نشاندهندة خصلت درونگرای فریدون است به ددگی و عقبنشینی از تمدن و زندگی شهری نیز دلالت دارد. او خسته از محیط شهر به دل طبیعت روی آورده است یعنی به مکانی که انسان به آن تعلق داشته و بنابر گفته زیگموند فروید، در اثر فرهنگی شدن و گسترش تمدن از آن فاصله گرفته است.
5.4. حضور تئوریها و نظریات فروید در داستان
1.5.4. اروس و آنتی اروس
بررسی ماجرای عاشقانه بهرام پسر آهو خانم
آیا بهرام عاشق هما زندی شده بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم
چه کسی دل بهرام» را برده است؟
بررسی رابطه بینامتنی رمان شوهر آهو خانم» و داستانگرداب» اثر صادق هدایت
بر اساس سه رویکرد روانشناسی، نشانه شناسی و بینامتنیت
فاطمه گلستانه* 25/6/1397
چکیده یکی از شاهکارهای ادبیات ایران یعنی رمان شوهر آهو خانم که توسط علیمحمد افغانی در سال 1340 منتشر گردید، از نادرترین نمونه هایی است که دارای زیر ساختی ژرف میباشد و لایههای روانشناسی آن عمدتاً مبتنی بر نظریات زیگموند فروید است. نویسنده در ساختن و پرداختن نثر کتاب و برای انتقال هر چه بهتر پیامهایش از اصول نشانهشناسی به خوبی بهره برده است. جنبه معماگونه و هرمنوتیک داستان نیز به حدی چشمگیر است که خواننده را به چندباره خوانی کتاب وادار میسازد. علیمحمد افغانی پاسخ همه چیزهایی را که ظاهراً در کتاب خود بدون جواب رها کرده است به خوبی داده است اما خواننده برای درک آنها ناچار است که نه تنها رمان شوهرآهو خانم بلکه کتابهای زیگموند فروید و آثار صادق هدایت را نیز دوباره خوانی کند تا پاسخ سوالات خویش را بر اساس نشانههای مشترکی که در آنها وجوددارد، بیابد. به همین منظور در این مقاله، پژوهشگر برای یافتن پاسخ این سوال که آیا بهرام» پسر آهو خانم» عاشق هما زندی» شده است یا نه، یکی از آثار صادق هدایت به نام گرداب را انتخاب کرده تا بر اساس آن و رابطه بینامتنی که با شوهر آهو خانم دارد پاسخ مناسب را دریابد. البته در پاسخ به این سوال از روانشناسی و نشانه شناسی نیز استفاده خواهد شد. کلید واژهها: علیمحمد افغانی، شوهر آهو خانم، صادق هدایت، بینامتنیت، نشانهشناسی، روانشناسی، زیگموند فروید. |
1. مقدمه
صادق هدایت، پدر داستاننویسی نوین ایران، در ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ در شهر تهران متولد و در ۱۹ فروردین ۱۳۳۰در پاریس درگذشت. هدایت از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود. با اینکه بسیاری از دوستان هدایت عضو حزب توده بودند اما او هرگز به حزب توده نپیوست.
علیمحمد افغانی نویسنده مشهور ایرانی در 11 دی 1303 در شهر کرمانشاه متولد شده است. وى تحصیلات متوسطه را در کرمانشاه گذرانده سپس براى ادامه تحصیل به تهران رفته و وارد دانشکده افسرى میشود. در آنجا موفق به اخذ بورس براى تحصیل در آمریکا میگردد و در سال ۱۳۳۳ حین بازگشت از آمریکا به دلیل عضویت در حزب توده، دستگیر و به زندان قصر منتقل میشود.
شوهر آهو خانم یکی از آثار ارزشمند ادبیات پارسی و اولین اثر علی محمد افغانی است که در زندان نوشته میشود. این کتاب در سال 1340 به عنوان کتاب برگزیدة سال انتخاب شده و به غمنامه زن ایرانی» شهره میگردد. در نگاه اول، رمان شوهر آهو خانم یک اثر معمولی به نظر میرسد، اما پس از خواندن دوباره آن، لایههای عمقی و ژرفتر آن آشکار میگردد. از جمله لایههایی که پس از مطالعة دوباره، بر خوانندة اهل فن آشکار میشود همان روابط بینامتنی است که منابعِ موردِ استفاده نویسنده را به وی نشان میدهد. کسانی که آثار صادق هدایت را خوانده باشند، پس از خواندن این کتاب به اقتباسات اساسی افغانی از آثار هدایت پی خواهند برد. میزان این اقتباسات به اندازهای است که خواننده مطمئن میگردد که این برداشتهای ادبی، اتفاقی و ناآگاهانه نبوده است.
صادق هدایت به عنوان یکی از پیشگامان داستان نویسی نوین، همواره مورد توجه نویسندگان ایرانی بوده است و پس از گذشت سالها هنوز آثارش مورد اقتباس دیگران قرار میگیرد. علیمحمد افغانی نیز به عنوان اولین رماننویس برجسته ایران و یکی از همعصران متأخر صادق هدایت، نمیتوانسته است به این پیشکسوت ادبی بیتوجه باشد؛ همانطور که خود او از صادق هدایت به عنوان یکی از نویسندگان مورد علاقهاش نام برده است.
هدف از انجام این پژوهش بررسی بینامتنیت رمان شوهر آهو خانم با داستان کوتاه گرداب میباشدتا بر این اساس بتواند برای یکی از معماهای بی پاسخ داستان شوهر آهو خانم، پاسخی مناسب بیابد. البته برای پاسخدهی به این معما از روش نشانه شناسی و روانشناسی نیز بهره گرفته میشود. موضوع مورد نظر در قالب دو سوال زیر مطرح میشود؟
2. پیشینه
درباره رمان شوهر آهو خانم، کتابها و مقالات بسیاری منتشر شده است که از میان آنها، فقط مقالات زیر، آن را از نظر بینامتنیت، مورد بررسی قرار داده و درصدد مقایسه و کشف ارتباط آن، با آثار هنرمندان دیگر برآمدهاند:
3. چهارچوب نظری پژوهش
1.3. نشانه شناسی رولان بارت[1]
رولان بارت یکی از مشهورترین چهرههای دانش نشانهشناسی است که معتقد بود نقش اصلی در آفرینش معانی در متون ادبی بر عهده خواننده است نه نویسنده، زیرا پس از اتمام اثر، نویسنده به کلی از عرصه تولید معانی کنار میرود. او آثاری را مناسب تحلیل میدانست که خواننده بتواند آزادانه و بر اساس دانش ذهنی، متن را با هر آنچه که از فرهنگ و دانش پیرامون خویش میداند ربط دهد. در دیدگاه او هر متن از پنج نوع رمزگان تشکیل شده است که به نویسنده در انتقال پیام یاری میرسانند: رمزگان دالی، رمزگان نمادین، رمزگان فرهنگی، رمزگان کنشی و رمزگان هرمنوتیک.
رمزگان هرمنوتيك، با ایجاد پرسش وبه تأخیر انداختن پاسخ آن، این کشش را در خواننده ایجاد مینماید که مطلب را دنبال نماید تا جایی که به پاسخ دست یابد؛ حال اگر در انتهای داستان نیز خواننده به پاسخی روشن از سوی نویسنده دست پیدا نکند، معمولاً به دو دلیل است: یا نویسنده حرفهای نبوده و ناشیانه عمل کرده است یا اینکه ماهرانه، پاسخ را در متن پنهان نموده است.
از آنجایی که هر متن با در هم تنیده شدن پنج رمزگان، ساخته میشود، برای تجزیه و تحلیل آن باید به بازگشایی رمزگانها روی آورده و به تفسیر موضوع پرداخت. این تفسیر از نظر رولان بارت به نویسنده ربطی نداشته و بر عهده خواننده است؛ یعنی به تعداد خوانندگانِ یک متن میتوان تفسیرهای مختلف ایجاد کرد. اما این شیوه تحلیل مورد قبول گروهی از نشانهشناسان از جمله ژرار ژنت[2] واقع نگشته است زیرا آنها باور دارند که پاسخ به یک سؤال زمانی معتبر است که نشان دهنده منظور نویسنده باشد نه تفسیر بی پایه و اساس خواننده.
2.3. بینامتنیت[3] ژرار ژنت
یکی از جنبه هایی که در نقد نوین مورد توجه قرار میگیرد، یافتن منابع مورد استفادة نویسنده یک اثر میباشد. در صورتیکه خواننده حین مطالعه اثر متوجه شود که بخشهایی از متن حاضر را قبلاً در متون دیگر خوانده است، به این رابطه هم حضوری، بینامتنیت» گفته میشود. رابطه هم حضوری می تواند میان دو یا چندین اثر وجود داشته باشد. بهمن نامور مطلق در توضیح اصل اساسی نظریه بینامتنیت چنین میگوید که هیچ متنی بدون پیش متن نیست؛ بلکه همه متن ها بر اساس متن های گذشته بنا می شوند.
برخی از نظریه پردازان معتقدند که دو نوع بینامتنیت وجود دارد؛ یکی بینامتنیت حتمی و دیگری بینامتنیت احتمالی. در صورتیکه خواننده حدس بزند که بخشی از یک متن را قبلاً در جایی دیگر مشاهده کرده است اما نداند در کجا، بینامتنیت احتمالی است؛ اما در صورتیکه منبع اثر را بیابد و موفق به پیدا کردن نشانههایی دال بر حضور متن اول در متن دوم شود، بینامتنیت حتمی، خود را بروز خواهد داد. بینامتنیت از دیدگاه ژنت به سه صورت وجود دارد:
الف: صریح و لفظی: حضور آشکار یک متن در متن دیگر
ب: ضمنی: قرض گرفتن مضامین از متن اول و قرار دادن نشانه هایی در متن دوم برای ایجاد ارتباط بین متون
ج: غیر صریح و پنهان شده: حضور پنهان یک متن در متن دیگر
4. تجزیه دادهها
1.4. خلاصه داستان شوهر آهو خانم
در داستان شوهر آهو خانم، زنی زیبا و مو بور به نام هما زندی» به دلیل سبکسری و میل به آزادی بیش از اندازه، با دوست پسر خود البرز» از خانه شوهر فرار میکند و شوهرش برای پاک کردن این ننگ فوراً او را سهطلاقه میکند. این زن از میان همه مردانی که زیر نظر دارد به سراغ یک نانوا به نام سید میران» میرود که دارای یک خانه بزرگ است. هما» به دلیل ابتلا به اختلال شخصیت دوژوانیسم[4]، تمایل دارد که نظر همه مردان را به خود جلب نموده و پس از اینکه آنها را مدتی بازی داد با خفت و خواری رها نماید و به سراغ فرد دیگری برود.
ابتلاء هما» به اختلال دونژوانیسم، به طور طبیعی سبب میشود که او نه تنها همه مردان دنیا را برای خود بخواهد تا بدین وسیله از پدر بی مهر خود انتقام بگیرد بلکه باعث میشود که به مردان بسیار مسنتر از خود علاقه مند شود به خصوص مردانی که ثروت و قدرت اجتماعی دارند. او به سبب ابتلا به این اختلال قادر به تحمل این موضوع نیست که مردی را با دیگری شریک شود بنابراین پس از ازدواج با میران» تمام حق و حقوق همسر اول او یعنی آهو خانم» را سلب کرده و به شوهرش اجازه رفت و آمد با او و فرزندانش را نمیدهد.
هما» زنی ولخرج، تنبل و شه است که پس از پنج سال بالاخره کاسه صبر شوهر را لبریز میکند و در یک ظهر گرم تابستان که او در خانه نیست، میران» خسته و گرسنه به اتاق آهو خانم» پناه میآورد و با همسر خود درددل میکند، سپس خوابش میبرد و وقتی بیدار میشود آهو خانم» را میبیند که با چشمان خمار سرمه کشیده در حال باد زدن اوست. میران» با مهربانی از او دلبری کرده و با عنوان چو مست» یعنی چشم مست یا چشم خمار» او را به سوی خود میخواند. در همین لحظه هما» از راه میرسد و به سبب طبیعت حسودی که دارد و در نتیجه اختلال شخصیتی وی است، دعوای مفصلی راه می اندازد که باعث میشود میران»، آهو» را به سختی کتک بزند و از خانه بیرون نماید، همچنین عزم خود را جزم میکند که او را طلاق دهد.
واکنش بچههای میران که یک دختر و سه پسر هستند همگی حاکی از احساس تنفر نسبت به زن پدر بدجنس است مگر بهرام» که فرزند دوم و پسر بزرگ خانواده است. در حالیکه کلارا» (دختر میران) با لگد زیر بشقاب غذایی میزند که هما» برایشان فرستاده است، مهدی» با صدای بلند به او فحش میدهد و بیژن» ضمن شکستن شیشه اتاقش، با چوب به او یورش میآورد که حسابش را برسد، بهرام» جلوی برادر را گرفته و نمیگذارد آسیبی به هما» برسد.
هما» که زنی خودپسند است این حرکت بهرام» را نشانه عشق این پسر به خودش میداند، اما حالت سرسنگین و قهرآلود وی را نیز بسیار دوست دارد و ارزش آن برایش صد چندان است. زیرا فرد دن ژوان از تعقیب و به دست آوردن دل شخصی که سرسخت و کناره جوست بسیار لذت میبرد.
پس از این دعوای ظالمانه، مأموران دولتی به خانه میران» ریخته و به جرم داشتن اموال قاچاق وی را بازداشت میکنند. میران» این بازداشت را در نتیجه ظلمی میداند که به آهو» رواداشته است بنابراین از رفتار خود پیشیمان شده و یک روز تصمیم میگیرد خانواده را به گردش ببرد. در باغ، بهرام» شروع به آواز خواندن میکند و ترانهای میخواند که حاکی از احساسات درونی وی است. هما» با شنیدن این ترانه یقین میکند که بهرام» عاشق دختران ارمنی همسایه است که سفید و موبور میباشند و یکی از آنها چشمان آبی دارد؛ اما ضمن گفتگو با بهرام» خیالش آسوده میشود که او هنوز توسط هیچ دختری شکار نشده است، زیرا با کینه خاصی درباره دخترها سخن میگوید و اعتراف میکند که دلش میخواسته به یکی از آنها سیلی بزند؛ با این حال وقتی هما» میگوید که قصد دارد کاری کند که بهرام» با آن دخترها دوست شود، خوشحال میشود.
2.4. خلاصه داستان گرداب
داستان گرداب از جایی شروع میشود که مردی به نام همایون» تازه از مراسم خاکسپاری دوستش بهراممیرزا» در شاه عبدالعظیم به خانه برگشته است و از پنجره به بارش برف نگاه میکند و به یاد خاطراتش با او میافتد. یکی از خاطرات مشترک آنها مربوط به یک روز برفی است که همایون» با گلوله برفی پیشانی بهرام» را میشکند و ناظم نیز او را با ترکه میزند. او با حیرت به مسئله مرگ دوستش که خودکشی کرده است میاندیشد و نمیتواند برای آن پاسخی بیابد؛ از همسر جوانش بدری» درباره علت آن میپرسد و همسر بی اعتنا و سرد پاسخی نه چندان دلچسب میدهد و باعث میشود که همایون» با خودش بیندیشد که همسرش دیگر آن زن دلنشین و زیبایی که عاشقش شده بود نیست و در حال پیر شدن است و به زودی شبیه سید خانم» هافهافویی میشود که میخواست از حلوای بهرام» بخورد.
در همین لحظه خدمتکار نامهای از بهرام» به دست همایون» میدهد که در آن نوشته شده است بهرام» همه اموال خود را به دختر همایون» داده است. همایون» نگاهی به عکس بهرام» که روی طاقچه است می اندازد و نگاهی به هما». برای اولین بار متوجه میشود که هر دوی آنها دارای چشمان آبی، موهای بور و چانه باریک هستند؛ در نتیجه به همسرش پرخاش میکند که به چه دلیل هما» وارث بهرام» شده است. بدری» پاسخ میدهد که به خاطر محبت به همایون» است که هما» را وارث خودش قرار داده و گرنه عاشق هما» که نشده بود. اما همایون» قانع نمیشود و اعلام میکند چون این بچه شبیه او و بدری» نیست و شبیه بهرام» میباشد بنابراین حاصل خیانتکاری او و بدری» است. پس از این ادعا، بدری» میگوید که خیانتکار اوهست که به بهانه کار سه سال در بندر گز ماندگار شد و خبرش رسید که عاشق یک زنیکه شه روس شده بود؛ سپس به همراه دخترش به خانه پدر میرود و برنمیگردد.
دو هفته بعد همایون» که تقاضای انتقال به کرمانشاه را داده است متوجه کاغذ گوچکی میشود که در میان نامه بهرام میرزا» پنهان شده است. همایون» آن را میخواند و متوجه میشود کهبهرام» از چهار سال پیش عاشق بدری» بوده است و به همین دلیل خودش را کشته است. او که پشیمان شده است به در خانه پدرزن میرود تا دخترش را ببیند اما متوجه میشود که دختر یک روز برفی برای دیدن پدرش از مدرسه بیرون زده و در راه گم شده است، هنگامی او را به خانه میآورند که بیمار شده است و دراثر همین بیماری از دنیا میرود و روز پیش در کنار بهرام میرزا» به خاک سپرده میشود.
5. تحلیل دادهها
1.5. تحلیل روانشناسی
میران» یک پسر نوجوان و سربهزیر به نام بهرام»دارد که هما» بنابر عقده [5]phaedra به او علاقمند شده است و تمایل دارد او را نیز در جرگه عشاق خود در آورد. نویسندة داستان به حالت عاشق و دلخستة بهرام» اشاراتی دارد اما به طور مشخص، معلوم نمیشود که او نیز عاشق هما» شده است یا نه.
بنابر نظریات زیگموند فروید، پسران در سنین کودکی عاشق مادر خود میشوند ولی حضور پدر به عنوان یک رقیب قدرتمند مانع ابراز علاقه کامل آنها به مادر خویش میشود. این موضوع سبب رقابت کودک با پدر و ایجاد کینه در ضمیر ناخودآگاه کودک میشود؛ اما در خانواده هایی که پدر به فرزند محبت میکند به زودی این زخم التیام یافته و برتری پدر در مسئله عشق به مادر پذیرفته میشود و با بزرگ شدن کودک و وجود قیدهای اجتماعی این موضوع کاملاً سرکوب شده و در ذهن او پنهان میگردد. اما تا زمانی که کودک هنوز بزرگ نشده است، پیوسته از این موضوع در وحشت است که مبادا پدر به عشق او پی ببرد و در صدد قطع آلت تناسلی وی برآید. این ترس که به عقده ادیپ منجر میشود در صورت ناسالم بودن محیط خانواده و کمبود محبت ممکن کودک را دچار اختلال شخصیت نماید. همچنین گاهی ممکن است این تصور در کودک به وجود آید که مادر نیز در گذشته شبیه پدر بوده اما به دلایلی آلت خویش را از دست داده و اکنون نیز پیوسته در صدد است که فرزند پسر خویش را به این سرنوشت دچار سازد. این مطلب در داستان شوهر آهو خانم مورد توجه نویسنده بوده است و در طی یک گفتگوی ساده که بین آهو خانم»، خورشید خانم» و مهدی» در جریان است، در صفحه 364 نسخه الکترونیک رمان، به صورت زیر بیان میگردد:
مهدی در عوض برادرش گفت: اگر آقا فهمید و مباین اطاق آمد مامان را توی کندو خواهیم کرد.» آهو خندید و اشکش را با چادر پاک کرد. خورشید گفت: این کندو را گذاشته ایم برای خود تو. وقتی خواستیم دودولت را ببریم برای آنکه خجالت نکشی مجبوریم ترا در کندو بکنیم.» آهو گونه ی او را گرفت و بوسید: دودولت را بخورم الهی ته تغاری عزیز من که اینقدر دلسوز مادر هستی!» |
بهرام پسر آهو خانم، در سن شش سالگی در یک جشن بزرگ که پدرش ترتیب میدهد، ختنه میشود. بنابراین در ذهن کودکانه وی این طور نقش میبندد که پدر به راز عاشقانه او پی برده است و برای تنبیه او همه دوستان را جمع کرده است تا بهرامِ کوچک با قطع شدن آلت تناسلیش به سزای افکار پلیدش برسد. عملیات ختنه کردن کودک که معمولاً با ترس زیادی برای آنها همراه است، عشق به مادر را به کلی از سر کودک انداخته و او را مرید پدر میسازد؛ به طوریکه بهرام وقتی که پدرش قصد رفتن به مشهد را دارد، به جای اینکه از فرصت استفاده کرده و درغیاب رقیب قدرتمند خود تنها بماند، گریه کنان به دنبال پدر راه میافتد تا تنها نماند و این بار، مادر او را شبیه خود نسازد. با این حال رقابت او با پدر همچنان ادامه دارد به طوریکه بهرام در جای همیشگی پدر مینشیند و مشقهایش را در آن مکان مینویسد؛ که از نظر فروید این حرکت او نشانه تمایل وی به گرفتن جای پدر در خانواده است.
ترس از پدر مهربان در دل بهرام ماندگار میشود و او تا آخر داستان به یک پسر سربه راه تبدیل میشود که محبت پدر را در دل دارد و در برابر هیچ یک از زورگوییهای پدر نمیایستد. هنگامی که برای اولین بار بهرام متوجه میشود که پدرش زن دیگری گرفته است، زیر لحاف کرسی میرود و با خدای خودش راز و نیاز میکند که اگر پدرش از این زن دست بکشد پسر خوبی خواهد شد و پول نفتی که بقال یادش رفته از او بگیرد به گدا بدهد. بنابراین کاملاً مشخص است که او پدر و مادرش را در کنار هم میخواهد.
بهرام به زن پدرش نیز احترام میگذارد و فرمانهایی که میدهد برایش انجام میدهد اما رابطه او با پدر فقط در این حد است که برایش شاهنامه بخواند یا چیزی از مغازه برای وی بخرد و البته گرفتن پول تو جیبی از پدر. اما همین پسر کم کم تغییر روحیه میدهد و در حالیکه پدر آنها را ترک کرده است، خواهر و برادر کوچکتر خود را کتک میزند. او به همراه برادرش در جمع دو نفره خویش، پدر خود را مسخره میکنند زیرا پدرش وقتی آنها را در جایی غیر از خانه میبیند نمیشناسد یا نام آنها را اشتباهی میگوید؛ البته این موضوع در اثر بی مهری پدر نسبت به آنهاست اما بهرام» که رقیب دیرین خویش را از صحنه بیرون میبیند این حالت وی را به پیری پدر نسبت میدهد.
بهرام» که در اولین برخورد با ازدواج مجدد پدر دچار ترس شده بود اکنون با این واقعیت مواجه شده است که عدم حضور پدر در اتاق آنها نه تنها بد نیست بلکه باعث آزادی عمل آنها شده است. در نتیجه عشق به مادر یک بار دیگر در ذهن بهرام خودنمایی میکند. بنابراین وقتی مادرش میخواهد او را به بهانه قند شکستن به دنبال پدر بفرستد، بهرام» عصبانی شده و میگوید برای چه او باید به این اتاق بیاید، خودمان قند را خواهیم شکست. همچنین وقتیکه آهو خانم» در حضور شوهر شیرین زبانی میکند، بهرام» به او بور میشود یعنی اخم میکند.
با اینکه رقیب اولیه بهرام» از اتاق آنها رفته و دلبر او را ترک کرده است اما بهرام این بار با رقیب دیگری روبروست به نام مهدی» برادر کوچکش که مورد پرستش مادرشان میباشد و عشق او به مادر نه تنها یک طرفه است بلکه ابراز آن به مادر از نظر او که یک پسر بزرگ و عاقل است عملی خلاف شرع و عفت میباشد، پس بهرام» باید بسوزد و بسازد تا روزی که بتواند عشق زنی دیگر را جانشین عشق مادر نماید.
2.5. تحلیل نشانه شناسی
مطرح نمودن عشق پسر به مادر در بیشتر مواقع با مخالفت و عدم پذیرش خوانندگان مواجه میشود، بنابراین به عنوان یک دلیل قانع کننده نمیتوان از آن بهره گرفت بلکه باید در متن داستان شوهرآهو خانم به دنبال مدرکی گشت که نویسنده آن را در متن قرار داده باشد تا از طریق آن معما حل شود. یکی از اصلی ترین نشانه های موجود در متن رمان شوهر آهو خانم که پاسخ درست را در رابطه با مسئله عشق بهرام، به خواننده نشان میدهد، ترانه ای است که بهرام در گوشة خلوتی از باغ با صدایی دلکش برای خود میخواند و بدین شرح است:
بهرام . در همان حال مکث کرد. رویش را به طرف دهکده سراب، که از فضای باز میان درختان خانه های چینه ای آن بر روی تپه و کمر دیده می شد، گرداند و با اخم ملایمی در ابروان موج تاثری بر دور دهان که مجموعا حالت هجران زده عشاق را باو میداد آغاز خواندن کرد: و فدای بالات بوم عزیزم، سوزه چمنی، آخ سوزه چمنی و دل مسلمان باوان، ظاهر ارمنی، آخ ظاهر ارمنی چویل مسنت عزیزم، هاوردی بردی، آخ هاوردی بردی ترک دلداری باوان، توله من کردی، آخ توله من کردی |
از آنجایی که زمزمه کردن ترانه ها به طور ناخودآگاه تمایلات و آرزوهای فرد را نشان میدهد، بر اساس ظاهرِ ترانه، بهرام باید عاشق یک شخص مسلمان شده باشد که ظاهری ارمنی دارد و این شخص کسی نیست مگر هما زندی» که باوان» او یعنی پدرانش مسلمان بوده اند اما خودش از راه اسلام خارج شده و مثل ارامنه بیحجاب است.
اما صفت سوزة چمن» که به معنی سبزة چمن است، نشان دهنده دلبر کوتاه قد و سبزهروست؛ بنابراین مناسب هما» که یک زن قدبلند و سفید است نمیباشد. چویل مست» نیز مخصوص چشمان خمار است نه چشمان درشت هما». همچنین در طول داستان، نویسنده از زبان شخصیتهای داستان، هما» را به گلهای متفاوت تشبیه میکند از جمله لاله هلندی، گل کاسه شکن و میران» نیز به او گل عزیزم میگویم. بنابراین هما» نمیتواند سبزه چمن باشد که قدی کوتاه دارد بلکه او یک گل قد بلند است.
از سوی دیگر آهو خانم» که نسبت به هما» قدی کوتاهتر دارد و این مسئله بارها توسط نویسنده تذکر داده شده است، به سبب داشتن چشمان خمار از سوی میران»، چُو مست» یعنی چشم مست یا خمار چشم، خطاب میشود، همچنین رنگ پوست آهو» به سبب کار و زحمت تغییر کرده است به طوریکه پوست دستش به رنگ لیمو عمانی در آمده و سبزه شده است. بنابراین عبارت سُوزه چمن» کاملاً مناسب اوست.
هر چند این شعر را میتوان به چندین صورت معنی کرد[6] اما با ترجمه لفظ به لفظ آن، صحت گفتار بالا اثبات میشود و میتوان فهمید که بهرام» عاشق مادر خویش است؛ او میداند که مادرش چشمانش را سرمه میکشد تا خمارتر شود و نظر شوهر را به خود جلب نماید اما بی توجهی میران» او را دست خالی بر میگرداند. بهرام آرزو دارد که ای کاش مادرش، به خاطر او میران» را ترک کند و این را در ابیات زیر چنین بیان میکند.
و فدای بالات بوم عزیزم، سوزه چمنی، آخ سوزه چمنی و دل مسلمان باوان، ظاهر ارمنی، آخ ظاهر ارمنی چویل مستت عزیزم، هاوردی بردی، آخ هاوردی بردی ترک دلداری باوان، توله من کردی، آخ توله من کردی |
فدای قد و بالایت شوم، ای سبزه چمن، آخ سبزه چمن برای دل مسلمان پدرم که ظاهرش ارمنی است عزیزم چشمان مستت را آوردی و بردی دلداری پدرم را به خاطر من ترک کردی. آخ بخاطر من ترک کردی |
3.5. تحلیل بینامتنی
از آنجایی که علیمحمد افغانی در ساختن و پرداختن رمان شوهر آهو خانم، به شدت تحت تأثیر اصول بینامتن میباشد، برای پاسخگویی به این مسئله از داستان کوتاه گرداب اثر صادق هدایت استفاده خواهد شد.بنابراین ابتدا رابطه بینامتنی آن با رمان شوهر آهو خانم اثبات خواهد شد و در نهایت به تحلیل موضوع یعنی مسئله عشق بهرام» پرداخته میشود.
1.3.5. اثبات رابطه بینامتنی رمان شوهر آهوخانم و داستان گرداب
برای اثبات رابطه بینامتنی موجود بین این دو داستان کافیست که اجزای مشترک آنها و اقتباس مضامین از داستان گرداب را یافت و با داستان شوهر آهو خانم مطابقت داد.
الف: بینامتنیت صریح و لفظی: حضور آشکار یک متن در متن دیگر
ب: بینامتنیت ضمنی: قرض گرفتن مضامین از متن اول و قرار دادن نشانه هایی در متن دوم
ج: بینامتنیت غیر صریح و پنهان شده: حضور پنهان یک متن در متن دیگر
عکس آهویی که در اولین صفحه کتابهای صادق هدایت چاپ شده است و اثر خود او میباشد، یکی از آشکارترین نشانه هایی است که وجود رابطه بین آثار صادق هدایت با رمان شوهر آهو خانم را نشان میدهد. این آهو که آهوی تنها نام دارد در داستان شوهر آهو خانم به صورت همسر وفادار میران» در آمده است که در اثر خیانت همسرش به زنی تنها تبدیل میشود که شوهرش او را در حد یک حیوان که شایسته کتک خوردن است تنزل میدهد و احساسات نه و حقوق انسانی وی را نادیده میگیرد. میران» در سفری که به مشهد انجام میدهد به طور کامل، چشم و دل پاک نیست بلکه با ن غریبه، خودمانی میشود و یاد و خاطره آنها را به عنوان بهترین یادگاریهای سفر خویش در دل نگاه میدارد. او همسر خود را زشت میداند و احساس خود را از او پنهان نمیدارد. میران» نه تنها همسر خود را تنها میگذارد بلکه چندین بار در طول داستان به آهو» اهانت کرده و فرزندانش را نتیجه کاری وی بر میشمرد.
در داستان گرداب، همایون» نیز مانند میران خیانت پیشه است و در سفر سه سالهای که به بندر گز انجام میدهد به همسر خود خیانت میکند و در هر دو داستان، این مردان خیانت پیشه به همسران عفیف خود تهمت میزنند. مضمون هر دو داستان درباره تهمت و خیانت مرد به همسر خویش است که هر دو در فضایی برفی به وقوع میپیوندد و نویسندگان هر دو اثر، سرد شدن روابط زن و شوهری را به صورت برفهای کسل کننده نمایش میدهند؛ به طوریکه وقتی آهوخانم» درباره سردی هوا با شوهرش صحبت میکند او برفی که شب پیش بارید را مقصر میداند.
همچنین وجود اسامی مشترک در هر دو داستان نشانه هایی آشکار است که دال بر حضور داستان گرداب در رمان شوهر آهو خانم میباشد. این اسامی عبارتنداز اسم شهر کرمانشاه» و اسامی افرادی مانند همایون»، بهرام میرزا»، بدری» و هما» که در داستان شوهر آهو خانم نقشهای تازهای گرفته اند، هما» که یک دختر کوچک و فرزند همایون» بود به مادر همایون» تبدیل شده است و بدری» که مادر وی بود به یک رقاصه بدل شده است که بسیار خوب میرقصد. اما شخصیت بهرام میرزا» به بهرام» پسر سید میران» تبدیل شده است.
همایون» در داستان گرداب، خانه و زندگی خود را رها نموده و به کرمانشاه عزیمت مینماید؛ سپس همه شخصیتهای داستان گرداب، به صورت افراد جدیدی در رمان شوهر آهو خانم متناسخ میشوند تا یک بار دیگر با هم زندگی نموده و رفتارهای پیشین را جبران نموده یا انتقام بستانند. به عنوان مثال همایون» که در داستان گرداب، دختر خود هما» را ترک کرد و باعث مرگ وی شد، در داستان شوهر آهو خانم توسط هما» که مادر اوست، ترک میشود. بدری» که روزگاری دلبر بهرام» بود و عشق او باعث خودکشی وی شد، توسط علیمحمد افغانی به ختنه سوران بهرام» دعوت میشود و بهترین رقصها را در آن مجلس انجام میدهد و برای همیشه از صحنه داستان شوهر آهو خانم محو میگردد.
بهرام میرزا» با عشقی که به همسر رفیق خود داشت هر چند خود را از بین برد و سخاوتمندانه ثروت خویش را برای آنها باقی گذاشت اما ناخواسته باعث از هم پاشیدن خانواده آنها و مرگ هما» شد. در نتیجه در این داستان زندگی خانوادگی او توسط هما» از هم میپاشد. هما» در داستان شوهر آهو خانم، پدر بهرام» را از او میگیرد زیرا بهرام» در داستان گرداب پدر هما» را از او گرفته بود.
در داستان گرداب صادق هدایت از زبان بدری» با صراحت میگوید: بهرام عاشق هما که نشده بود»، بنابراین به دلیل اینکه بهرام میرزا» عاشق هما» که دخترکی بور و چشمآبی است، نشده بود در نتیجه در داستان شوهر آهو خانم، بهرام» نیز عاشق دختران بور و چشم آبی ارمنی نشده است، همچنین عاشق زن پدر بور خود که هما» نام دارد نیز نشده است. اما هرگاه آهوخانم» در حضور میران»، شیرین زبانی میکند بهرام» به او بور میشود؛ یعنی مثل بهراممیرزا» میشود که در داستان گرداب دارای موهای بور» بود. هر چند بور» در کنار مو» به معنای طلایی است و بور شدن» به معنای ناراحت شدن، اخم کردن و تند رفتار کردن» میباشد اما در تفاسیر نشانه شناسی، هر دو معنی را در کنار هم به کار میگیرند و نویسندگان از این اصول بهره فراوانی میبرند.
در انتهای داستان از زبان بهرام میرزا» در نامهای که از او به جا مانده بود گفته میشود: اقرار میکنم که من بدری زنت را دوست داشتم». به دلیل اینکه میران» گاهی هما» را با عنوان روله» به معنای فرزندم» صدا میزند و مردم غریبه هم گمان میکنند که هما» دختر اوست، میتوان هما» را برابر با دختر میران» قرار داد که بهرام» عاشق وی نشده است؛ بنابراین بهرام»، عاشق همسر میران» شده است که آهو خانم» نام دارد و گاهی غیرتمندانه به او بور میشود .
6. نتیجه گیری
از بررسی نشانههایی که علیمحمد افغانی در متن اثر به جا گذاشته است به خوبی پیداست که او آگاهانه و با تسلط کامل بر متن داستان گرداب، نمادها و کلماتی را از صادق هدایت وام گرفته و در داستان خود قرار داده است. بنابراین میتوان به وجود یک رابطه بینامتنی حتمی و کاملاً پر رنگ بین متن داستان گرداب و متن داستان شوهر آهو خانم پی برد. ارتباطی که علیمحمد افغانی به خوبی از عهده ساختن و پرداختن آن برآمده است.
اما هدف علیمحمد افغانی از چنین اقتباساتی چیست؟ اصلی ترین هدفی که میتوان برای این اقدام هنرمندانه وی در نظر گرفت پاسخگویی به مسائلی است که در کتاب وی مطرح میشود اما به طور واضح به آنها پاسخ داده نمیشود؛ زیرا پاسخ آشکار از سویی باعث میشود جنبه هرمنوتیک داستان از بین برود و از سوی دیگر به زیبایی متن لطمه وارد میسازد. همچنین با توجه به سبک اصلی اثر که رئالیسم میباشد، نویسنده سعی دارد برخی از موارد داستان، کاملاً شبیه زندگی واقعی انسانها باشد به طوریکه در زندگی عادی بسیاری از معماها برای انسان بدون جواب میماند.
6. منابع
*نویسنده مسئول مقاله: Email: golestanehfatemeh130@gmail.com
[1] Roland Barthes
[2] Gérard Genette
[3] Intertextuality
[4] مراجعه شود به مقاله : بررسی علائم اختلال شخصیت دنژوان» در شخصیتهای رمان شوهر آهو خانم». تهیه شده توسط فاطمه گلستانه
[5] عشق زن پدر به ناپسری خویش مانند عشق سودابه به سیاوش در شاهنامه.
[6] این شعر به تنهایی میتواند موضوع یک مقاله معناشناسی، نشانه شناسی یا حتی روانکاوی قرار گیرد زیرا به شیوه های مختلف قابل تفسیر است به عنوان مثال، نمونه زیر ممکن است در ذهن یک فارسی زبان شکل بگیرد:
فدای بالات بوم عزیزم: فدای بالهایت ای جغدِ (بوف، بوم) عزیزم.
[7] آهو با هیجان خاص افزود مدیر و معلم خود یکپاشان می لنگید. .سر اینکه پنج دقیقه دیر سر کلاس حاضر شده بود کف دستش را با ترکه آلبالو شِلال شِلال کرده بودو آخرش هم بخاطر دو نمره ناقابل کاری کردند که یکسال دیگر عمر بچه ام تلف بشود.
بهرام با گوشت تلخی به میان حرفش دوید: او نبود که مرا تنبیه کرد، ناظم بود.
http://cdn.persiangig.com/dl/iO6qu/UgidEd3U7o/%D8%A8%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D9%80%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C%20%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87%20%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D8%AA%D9%86%DB%8C%20%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%20%C2%AB%D8%B4%D9%88%D9%87%D8%B1%20%D8%A2%D9%87%D9%88%20%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%85%C2%BB%20%D9%88%20%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%C2%AB%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%A8%C2%BB%20%D8%A7%D8%AB%D8%B1%20%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82%20%D9%87%D8%AF%D8%A7%DB%8C%D8%AA.pdf
بررسی ادعای هما زندی مبنی بر ابراز عشق میرزا نبی به او
آیا میرزا نبی واقعاً عاشق هما زندی شده بود؟
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی ارتباط رمان شوهر آهو خانم» و نمایشنامه تارتوف» اثر مولیر
بر اساس دیدگاه بینامتنیت ژرار ژنـت
فاطمه گلستانه* 1397/6/20
چکیده رمان شوهر آهو خانم به عنوان اولین اثر وی، یکی از شاهکارهای ادبیات ایران به شمار میرود که درباره آن پژوهشهای بسیاری انجام گرفته است و این مقاله قصد دارد تا ارتباط بینامتنی آن را با نمایشنامة تارتوف اثر مولیر به اثبات برساند. روش پژوهش، بررسی تطبیقی متن دو اثر و یافتن نشانههایی است که دال بر استفاده علیمحمد افغانی از متن این نمایشنامه باشد. نتیجه حاصل از این پژوهش وجود یک رابطه بینامتنی حتمی را به اثبات رسانده و بر اساس شواهد کافی ثابت میکند که هر یک از شخصیتهای نمایش تارتوف منطبق بر کدام شخصیت رمان شوهر آهو خانم میباشد. کلیدواژه: شوهرآهوخانم، علیمحمد افغانی، تارتوف، مولیر، بینامتنیت، ژرار ژنت. |
1. مقدمه
یکی از موفقترین رمانهای ایرانی که در سال 1340 به عنوان داستانِ برگزیدة سال انتخاب شد، داستان شوهرآهوخانم میباشد که به عنوان اولین اثر علیمحمد افغانی از شهرتی فوقالعاده برخوردار گشته و بارها تجدید چاپ شد.این کتاب جذاب با اینکه موضوعی ساده دارد اما در لایههای زیرین خود حاوی مطالب و مفاهیمی است که تاکنون کسی اقدام به کشف آنها ننموده است، بدین سبب پژوهشگر این مقاله به بررسی یکی از جنبه های مهم این اثر یعنی بررسی جنبههای بینامتنیت آن اقدام نموده است تا ارتباط آن را با شاهکار مولیر یعنی نمایشنامه کمدی و انتقادی تارتوف اثبات نماید.
2. پیشینه
درباره رمان شوهر آهو خانم، کتابها و مقالات بسیاری منتشر شده است که از میان آنها، فقط مقالات زیر، این کتاب را از نظر بینامتنیت، مورد بررسی قرار داده و درصدد مقایسه و کشف ارتباط آن، با آثار هنرمندان دیگر برآمدهاند:
3. چهارچوب نظری پژوهش
یکی از جنبههایی که در نقد نوین مورد توجه قرار میگیرد، یافتن منابع مورد استفادة نویسنده یک اثر میباشد. در صورتیکه خواننده حین مطالعه اثر متوجه شود که بخشهایی از متن حاضر را قبلاً در متون دیگر خوانده است، به این رابطه هم حضوری، بینامتنیت» گفته میشود. رابطه همحضوری میتواند میان دو یا چندین اثر وجود داشته باشد. بهمن نامور مطلق در توضیح اصل اساسی نظریه بینامتنیت چنین میگوید که هیچ متنی بدون پیش متن نیست؛ بلکه همه متن ها بر اساس متنهای گذشته بنا می شوند.
از جمله نظریه پردازان مشهوری که به این رابطه پرداخته اند، ويكتور اشكلوفسكي[3]، یولیا کریستوا[4] به عنوان بنیانگذار، رولان بارت[5]، میخائیل باختین[6]، لوران ژنی[7] و ژرار ژنت می باشند. افرادی همچون رولان بارت اعتقاد دارند که متن را باید فارغ از منابع نویسنده بررسی نمود و درگیر یافتن چیزهایی که نویسنده بر اساس آنها به خلق اثر دست زده است، نشد. اما گروه دیگری همچون ژرار ژنت معتقدند که دانستن منابع نویسنده سبب میشود که خواننده به عمق منظور نویسنده پی ببرد.
برخی از نظریه پردازان معتقدند که دو نوع بینامتنیت وجود دارد؛ یکی بینامتنیت حتمی و دیگری بینامتنیت احتمالی. در صورتیکه خواننده حدس بزند که بخشی از یک متن را قبلاً در جایی دیگر مشاهده کرده است اما نداند در کجا، بینامتنیت احتمالی است؛ اما در صورتیکه منبع اثر را بیابد و موفق به پیدا کردن نشانههایی دال بر حضور متن اول در متن دوم شود، بینامتنیت حتمی، خود را بروز خواهد داد. بینامتنیت از دیدگاه ژنت به سه صورت وجود دارد:
الف: صریح و لفظی: حضور آشکار یک متن در متن دیگر
ب: ضمنی: قرض گرفتن و قرار دادن نشانه هایی در متن برای یافتن ارتباط بین متن حاضر و منبع آن
ج: غیر صریح و پنهان شده: حضور پنهان یک متن در متن دیگر
نگارنده این مقاله از این رو به نظریه ژنت روی آورده است که باور دارد بینامتنیت رولان بارت بیش از اندازه آزادانه عمل میکند و خواننده به یک سند حتمی درباره منظور نویسنده دست پیدا نمیکند، اما بر اساس الگوی ژرار ژنت میتوان به بینامتنیت حتمی دست پیدا نمود.
علی محمد افغانی بر اساس سه الگویی که دربارة بینامتنیت ژنت ذکر شد، در رمان شوهر آهو خانم مفاهیم، جملات و واژگانی را به کار برده که نخستین بار در کتابهای دیگر شاعران و نویسندگان استفاده شده است؛ کسانی همانند، علیاکبر دهخدا، محمدعلی جمااده، صادق هدایت و بسیاری از ادیبان و دانشمندان ایرانی و غیر ایرانی. پژوهشگر این مقاله براساس نشانههایی که در متن رمان شوهر آهو خانم وجود دارد و با تطبیق دادن آنها با نمایشنامة تارتوف نوشتة مولیر، قصد دارد ابتدا حضور پررنگ این نمایشنامه را در رمان شوهر آهو خانم نشان دهد، سپس شخصیت تارتوف» را در میان شخصیتهای رمان شوهر آهو خانم پیدا نماید.
4. تجزیه دادهها
1.4. خلاصه نمایش تارتوف[8]
تارتوف که توسط ژان باتیست پوکلن[9] معروف به مولیر[10] ساخته و پرداخته شده است، یک کمدی انتقادی است که از یک طرف زودباوری و ساده اندیشی یک گروه از مردم را نشان میدهد و از سوی دیگر ریاکاری و سوءاستفادهگری گروهی دیگر را؛ که البته هر دو گروه، کار خود را برای آسمان و در جهت رضای خدا معرفی میکنند. این نویسنده که اهل فرانسه است، انتقادات خود را در قالب نمایش به اطلاع عموم مردم میرسانده است؛ انتقاداتی که اهالی ت و مذهب را هدف میگرفته و بیشتر مورد پسند مردم عادی بوده است.
تارتوف» یک فرد ریاکار میباشد که خود را بسیار عابد و اهل ایمان نشان میدهد، اما در واقع یک مرد خانه به دوش است که برای کسب پول و فراهم کردن خوراک لذیذ و جای زندگی خویش، اقدام به فریفتن یک اشراف زاده مؤمن به نام اورگان»[11] مینماید و در خانه او ساکن میگردد. اورگان» تا حدی به این فرد اعتماد دارد که همه اسناد خویش به ویژه سند کلیة اموال دوست تبعیدی خویش را در صندوقی نهاده و نزد تارتوف» به امانت مینهد. او در اثر محبت و اعتماد بیش از اندازهای که به تارتوف» دارد، نه تنها هر بار پول و اموال بسیاری را به صورت حواله به وی میدهد بلکه تصمیم میگیرد بر خلاف میل دخترش که ماریان»[12] نام دارد، نامزدی وی را با نجیبزادهای به نام والری»[13] بر هم بزند تا او را به عقد تارتوف» درآورد؛ غافل از اینکه تارتوف» چشم به همسر زیبای او یعنی المیرا»[14] دارد.
المیرا» که همسر دوم اورگان» است زنی جوان، بسیار زیبا و خودآراست که مانند یک پرنسس از خانه بیرون میرود و توجه زیادی را به خود جلب میکند اما هرگز خیانت کار نیست و شوهر خویش و فرزندان وی را دوست دارد. در لحظهای که تارتوف» در حال دادن پیشنهادات عاشقانه و ابراز علاقه به المیرا» میباشد، پسر اورگان» که با راهنمایی خدمتکار دانایِ ماریان» از قبل در اتاق پنهان شده است و همه ماجرا را دیده، به ناگاه از مخفیگاه خویش خارج گشته و تهدید میکند که همه چیز را به پدرش خواهد گفت اما المیرا» که این اتفاق را برای یک زن نجیب، ننگ به شمار میآورد سعی میکند جلوی او را بگیرد که البته ناپسری او یعنی دامیس»[15] متقاعد نمیشود و ماجرا را به پدر میگوید. اورگان» پس از اطلاع از این امر به پسر خود خشم گرفته و به او میگوید که از سر حسادت درصدد برآمده است که به این مرد شریف تهمت بزند در نتیجه او را از خانه بیرون میاندازد.
کلینت»[16] برادر زن اورگان» تلاش میکند او را راهنمایی کند و پسرش را برگرداند، همچنین به او میگوید که دست از عشق به تارتوف» بکشد زیرا او مادر، برادر، همسر، دختر و پسر خویش را کنار نهاده و تنها به این مرد دل بسته است. او به شوهر خواهر خویش توصیه میکند که اگر نمیتواند از او دست بکشد حداقل با خریدن خانهای برایش و دادن مقداری پول، او را از خانه خویش دور نماید اما چون اورگان» قانع نمیشود همسر وی المیرا» به او میگوید که زیر میز پنهان شود تا او ترتوف» را بدین جا کشانده و سر صحبتهای عاشقانه را بگشاید تا او به چشم خودش به خباثت تارتوف» پی ببرد. اورگان» میپذیرد و در لحظهای که تارتوف میخواهد المیرا» را ببوسد از زیر میز خارج میشود. تارتوف» سعی میکند دوباره او را فریب دهد و خویش را بیگناه جلوه دهد اما بیفایده است؛ در نتیجه اورگان» را تهدید میکند که با مأمور قانون خواهد آمد و او را با تکیه بر اسنادی که نزدش میباشد از این خانه بیرون نموده و کلیه اموالش را مصادره خواهد کرد. او تهدید خود را عملی میکند اما با کمک والری» و دخالت پادشاه، تارتوف» در همان موقع توسط مأمور قانون دستگیر شده و اموال اورگان» بازپس داده میشود.
2.4. خلاصه رمان شوهر آهو خانم
داستان شوهر آهو خانم درباره یک نانوای پنجاه ساله به نام سید میران سرابی» است که در طی چهارده سال زندگی مشترک با همسرش آهوخانم» توانسته است ثروت مختصری به هم بزند. او که یک سیّد شیعه است، اعمال مستحب و واجب دینی را مو به مو انجام میدهد تا در بین مردم به تقوا مشهور شود. او که ظاهراً یک مرد باتقواست در عمل نشان میدهد که در اولین دامی که شیطان برایش پهن میکند میاُفتد و همه آبروی مذهبی خویش را بر باد میدهد. آزمون معنوی میران» در واقع آشنایی و ازدواج او با بیوه زنی آواره و خانه به دوش اما زیبا و اغواگر به نام هما زندی» است که در اثر همنشینی با وی نماز، روزه، خمس، زکات، انفاق و زیارت اماکن مقدس را ترک کرده و برای خوشدلی این زن جوان، اقدام به شرابخواری و شرکت در مجالس لهو و لعب مینماید؛ او که روزی رئیس صنف نانواها بود دیگر میلی به کار کردن ندارد بنابراین دکان را به کارگران خویش سپرده و در نتیجه این اعمال سهلانگارانه، کسب و کار او روز به روز کسادتر میشود. میران» به جای سر کار رفتن اقدام به خرید و فروش اجناس قاچاق نموده و چون دشمنانی نیز دارد خیلی زود دستگیر و جریمه میشود.
میران» که قبل از ازدواج با هما» یک مرد بسیار با غیرت به شمار میرفت، از خیانتها و خطاهای آشکار همسر جدیدش به آسانی میگذرد و با سادهترین دلایل قانع میشود؛ از جمله وقتی که هما» را در حال شوخی با پسر همسایه یعنیداریوش»، میبیند یا وقتی عکس این جوان را در وسایل او پیدا میکند. میران» با تمام در برابر همه خواستههای این زن کوتاه میآید و به او اجازه میدهد با آرایش کامل و بدون حجاب از خانه خارج شود و برایش لباسهای جلف، لوازم آرایش و شراب تهیه میکند. اما با وجود همه بیغیرتیهایش یک بار از دست هما» که تازه از بیرون برگشته است و دوباره میخواهد بیرون برود عصبانی میشود اما چون زورش به او نمیرسد، آهو» را به باد کتک گرفته و از خانه بیرون میکند و تهدید میکند که هیچکس حق ندارد او رابه خانه راه دهد. میران» تصمیم قطعی دارد که همسر اول خود را طلاق دهد اما چون در همان لحظه مأموران دولتی برای تفتیش منزل و کشف اموال قاچاق از راه میرسند موفق به انجام این کار نشده و به طور کلی پشیمان میشود. چندی بعد هنگامی که هما» را در یک لباس بسیار تنگ و بدون آستین در خیابان میبیند در حالیکه مردم متلک بارانش کردهاند سرانجام دیگ غیرتش به جوش آمده و در خانه به او یک سیلی آهسته میزند که منجر به قهر کردن و رفتن هما» از خانه میشود و تا دو شب بر نمیگردد. میران» نیز برای خریدن آبروی خویش در لحظه عصبانیت به محضر رفته و او را سه طلاقه میکند.
میران» یک دوست صمیمی به نام میرزا نبی» دارد که با او صیغه برادری خوانده است، این مرد بسیار محافظه کار است و دلش میخواهد همیشه از میران» پیشتر باشد اما هرگز این میل او تبدیل به حسادت نمیشود بلکه در کمال آرامش با وی سلوک میکند. این شخص که دارای لقب اشرافی میرزا» میباشد و نوکرانش به او خان» میگویند در مقایسه با میران» یک مرد بسیار ثروتمند است و در محلهای اعیانی یا به قول نویسنده در محلة چنانی صاحب یک عمارت است. هما» شب اول را در خانه دوستان مطربش میگذراند و با صلاحدید آنها، شب بعد به خانه میرزا نبی» میرود تا ظاهراً حسادت شوهرش را تحریک کند، اما میرزا نبی» صبح روز بعد، آفتاب نزده او را به خانه میران» آورده و تأکید میکند که هرگز قهر نکند و پیش شوهرش بماند. اما هما» به میران» میگوید که میرزا نبی» به او گفته است که هر چه زودتر طلاقت را بگیر تا خودم عقدت نمایم. میران» به دوست خود شک میکند اما نمیتواند حرف همسرش را کاملاً باور کند زیرا او پیش از این هم مردهای دیگر را جزء عشاق سینه چاک خویش معرفی کرده است؛ از جمله داریوش که سبب اخراج خانواده آنها از خانه میران» شد و الماس» خواستگارِ کلارا» ،دخترِ میران»، که هما» مسبب به هم خوردن ازدواج آنها شد. اما چیزی که باعث میشود میران» به گفتههای هما» اهمیت دهد، سخنانی است که مه قلی» نوکر میرزانبی» به زبان میآورد؛ او به آهو خانم» میگوید: اربابم هما را که دید یادش رفت پی دکتر برود.» یا در جای دیگر چنین میگوید:ننه مشهدی بایرام، میخواهی حرف مرا باور کن میخواهی نکن، خانم از هرسین که آمد چیزیش نبود، این زن را که دید هول کرد.» به هر حال در پایان داستان هما» در حالیکه چمدان پر از پول، طلا و حتی لباسهای میران» را به همراه دارد به همراه دوست پسر خویش به مقصد تهران از شهر فرار میکند و او را دست خالی رها میسازد.
3.4. نشانههای دال بر ارتباط این دو اثر
در داستان شوهر آهو خانم نشانههای آشکار و غیر آشکاری وجوددارد که بر ارتباط این دو اثر تأکید میکند و نشان میدهد که علیمحمد افغانی برخی از معانی و مفاهیم داستان خویش را از این نمایشنامه به عاریت گرفته است تا نه تنها بر جنبه رمزوارگی و معمایی داستان خویش بیفزاید بلکه خواننده را وادار سازد تا با خواندن این نمایشنامه، پاسخ بسیاری از معماهای بیجواب داستان شوهر آهو خانم را در آن کتاب بیابد. این نشانهها شامل موارد زیر میباشند:
الف: نشانههای صریح و لفظی: حضور آشکار یک متن در متن دیگر
در صفحه 432 نسخه الکترونیک شوهر آهو خانم، علیمحمد افغانی آشکارا کلمه تارتوف» رادر متن ذکر میکند:
میرزا نبی با اینکه مرد تندروی نبود و حرفهایش فقط حرف بود، از لحاظ میل و هوس دریای عمیقی در دل داشت که عمق حقیقی آن را فقط خود خدا میدانست.مردی که سرش میرفت نمازش نمیرفت. بیش از هرکس سید میران و بعد از آن هاجر، قبل از آنکه بمیرد، میدانستند که او تا چه اندازه برای یکزن ترگل ورگل و بچّه سال دلش لک زده بود. او البتّه از تارُتُوف اِغواگر و ریاکاری که مُولیِر در داستان خود توصیف کرده است فرسنگها بدور بود |
ب: نشانه های ضمنی: تضمین (قرض گرفتن) برخی از نشانه های متنِ 1 و قرار دادن آنها در متنِ 2
یک نشانة بسیار مهم در متن رمان شوهر آهو خانم وجود دارد کهدر متن نمایشنامة مولیر نیز دارای اهمیت کلیدی میباشد ؛ یعنیصندوق اسناد». در نسخه الکترونیک رمان شوهر آهو خانم، 53 بار از واژة صندوق» استفاده شده است. میران» در اولین روزهای آشنایی با هما» برای او مقداری لوازم ضروری میخرد و به او هدیه میدهد از جمله یک صندوق که بعدها تبدیل به صندوق لباس او میشود و هما» همه هدایایی که میران به او میدهد از جمله جواهرات و پارچه اطلسی را که از راه قاچاق تهیه شده است در این صندوق نگهداری میکند. این صندوق، برابر است با صندوقِ هدایایی که اورگان» به تارتوف» داده بود و هر بار چیزی به آن میافزود.
در نمایشنامه، اورگان» برای این صندوق اهمیت زیادی قائل نیست اما صندوق دیگر که حاوی اسناد خانه و اموال دوست تبعیدیش میباشد برایش اهمیت فراوانی دارد. صندوق دوم در متن رمان شوهر آهو خانم، برابر با چمدانی است که میران» سه چیز در آن ریخته است: پول حاصل از فروش خانه و اسباب و اثاثیهاش، طلاهایی که حاصل معاملات قرارداد قشون است و لباسهایش.
از آنجایی که میران» هر چه در زندگی به دست آورده است، حاصل کار مشترک او با آهو خانم» بوده است بنابراین اموال درون چمدان حاصل دسترنج شریک و دوست وفادار میران» یعنی آهو خانم» نیز هست که به صورت امانت در دست شوهر میباشد، اما در اثر غفلت و سادهانگاری میران» و اعتماد بیش از حدش به هما» همه را از دست میدهد.
در نمایشنامه تارتوف، این پیشنهاد واقعاً از سوی تارتوف» به المیرا» داده میشود و در رمان شوهر آهو خانم، هما» مدعی است که میرزا نبی» چنین پیشنهادی به او داده است. هر چند صحت این مطلب در هالهای از ابهام باقی میماند اما با دقت در متن داستان حقیقت ماجرا به آسانی قابل کشف است.
در نمایشنامه تارتوف، دورین»[17] دختر خدمتکاری است که از اربابان خود نه تنها نمیترسد بلکه گاهی آنها را موعظه کرده و راهنمایی نیز مینماید. او که رفتاری بامزه دارد، درباره تارتوف» با بصیرت کامل قضاوت کرده و از نگاه ناپاک و دل هرزه او به خوبی آگاه است بنابراین نه تنها به اورگان» هشدار میدهد که تارتوف» را اخراج نماید بلکه پسر او را نیز راهنمایی میکند تا در اتاق پنهان شود و به راز دل عاشقانه تارتوف» با المیرا» گوش دهد و دست او رو شود. در رمان شوهر آهو خانم، این نقش بر عهده مه قلی» قرار دارد که شایعة صحبتهای عاشقانة میرزانبی» و هما» را بر سر زبانها میاندازد.
اورگان» آنقدر به تارتوف» علاقه دارد که به خاطر او قولی را که به والری» برای ازدواج دخترش با او داده است، میشکند، پسرش را فدای خواسته تارتوف» نموده و از خانه بیرون میاَندازد، همسرش را در معرض نگاه او قرار میدهد و اموال خانوادگی را که از پدر و مادرش به او رسیده است، در راه این دوست ریاکار مصرف میسازد؛ تا جایی که خودش نیز چنین میگوید:
He teaches me to have no love for anything on earth; And I could see my brother, children, mother, and wife, all die, and never care--a snap. او به من میآموزد که در دنیا به هیچ چیز زمینی دلبسته نباشم؛ و من میتوانم مرگ برادر، بچه ها، مادر و همسرم را ببینم و خم به ابرو نیاورم. |
و در جای دیگر دورین» درباره علاقه اورگان» به تارتوف میگوید:
He calls him brother, loves him a hundred times as much as mother, son, daughter, and wife. ارباب او را برادر خطاب میکند و هزار بار بیشتر از مادر، پسر، دختر و همسرش، وی را دوست دارد. |
میران» نیز به دلیل علاقة بیش از حدی که به هما» دارد به او همه کس» میگوید یعنی هما» برای میران» برابر است با پدر، مادر، همسر، فرزندان و دوستانش. این موضوع در داستان شوهر آهو خانم از زبان میرزا نبی» به این صورت بیان میشود:
میرزا نبی جلوی پوزخند خود را گرفت و به طور جدی کفت: نتیجه این که تو از همة زندگی و خوب و بد آن بریده و به یک چیز چسبیدهای، این زن، که هم پدر و مادر، دوست و برادر، و هم فرزند، هست و نیست تو شده است.»
|
ج:نشانه های غیر صریح و پنهان شده: حضور پنهان یک متن در متن دیگر
5. تحلیل دادهها
بر اساس آنچه که تاکنون ذکر گردید، پاسخ به این سؤال آسان میشود که نقش هر یک از شخصیتهای نمایشنامه تارتوف در داستان شوهر آهو خانم به چه کسی واگذار گردیده است.
میرزا نبی = کلینت
پیش از هر چیز باید گفت که میرزا نبی» برابر با تارتوف» نیست زیرا نویسنده در متن داستان با صراحت اعلام میدارد که شخصیت میرزانبی» از تارُتُوف اِغواگر و ریاکاری که مُولیِر در داستان خود توصیف کرده است فرسنگها به دور بود؛ همچنین دربارة اظهارات مه قلی» که ارباب خود را به ابراز علاقه به هما» متهم میکند، باید گفت اولاً طبق گفتة میرزا نبی» در آن ساعت مه قلی» اصلاً در خانه حضور نداشته است و بعد از آمدن هما» تازه با یک دست شکسته از راه میرسد؛ دوماً سخنان مه قلی» ضد و نقیض هستند. در نتیجه کاملاً واضح است که او دروغ میگوید. مه قلی» بار اول به تأکید میگوید که اربابش در حال رفتن به دنبال دکتر بود که با دیدن هما» فراموش کرد برود، بر اساس این اظهارات، هاجر خانم» حتماً مریض بوده که میرزا نبی» قصد آوردن دکتر را داشته است، اما مهقلی» بار دوم میگوید که خانم اصلاً مریض نبوده و با دیدن هما» حالش به هم میخورد. بنابراین مشخص است که گفتههای او بی اعتبار میباشند.
در نتیجه شخصیت میرزا نبی» که برادر صیغه خوانده میران» است، برابر است با کلینت» که برادر زن اورگان» میباشد، زیرا این دو توسط صیغه عقدی که بین اورگان» و المیرا» جاری شده است از نظر قانونی برادر یکدیگر شده اند. همچنین میرزا نبی» به صورت دلسوزانه و مشاوره دوستانه به میران» اعلام میکند که هما» یک زن نادرست است و بهتر است او را از خود براند؛ مانند کلینت» که به اورگان پیشنهاد میدهد تارتوف» را از خانه براند.
سید میران = اورگان
شخصیت دست و دلباز و سادهدل اورگان» که شیفته تارتوف» شده است و اموالش را در راه او میبازد، در رمان شوهر آهو خانم به سید میران» واگذار گشته است که محو رفتار و ظاهر یک زن اغواگر و ریاکار گردید.
همازندی = تارتوف
هما زندی» به دلایل زیر همان تارتوف» مولیر میباشد:
1- هر دو شخصیت، آواره و خانه به دوش هستند.
2- هر دو فلسفه باف، ریاکار و اغواگر هستند.
3- هر دو به میزبان خود خیانت کرده و به همسر او نظر دارند. هما» به میران» یعنی همسرِ آهو خانم» نظر دارد و تارتوف» به المیرا»، همسرِ اورگان».
4- هر دو اموال صاحبخانه را که در یک چمدان است میند.
5- هر دو سبب بر هم خوردن ازدواج دختر خانواده و اخراج پسر خانواده میشوند.
مه قلی = دورین
مه قلی» همانند دورین» خدمتکاری است که به خباثت مهمان ارباب خود پی برده و آن را در بین آشنایان جار میزند؛ البته با این تفاوت که دورین» یک دختر راستگو و وظیفه شناس است اما مه قلی» یک شخص مردنما و دوجنسیتی است که دروغگو میباشد.
داریوش = دامیس
داریوش» پسر همسایه و اجاره نشین خانه آهو خانم» است که میران» به او پسرم» میگوید و مثل پسر خود دوستش دارد، اما چون مادرش حاضر نمیشود که هما» را برای وی عقد نماید مورد کینه هما» واقع گشته و هنگامی که هما» در حال شوخی با اوست، میران» به جای بازخواست همسرش، خانواده داریوش» را از خانه خود بیرون میکند. درست مانند دامیس» پسر اورگان» که شاهد شوخی تارتوف» با زنپدرش بود و توسط پدر اخراج گردید.
کلارا = ماریان
شخصیتِ کلارا» دختر ساکت و نجیبِ میران» کاملاً شبیه ماریان» دختر اورگان» است. همانطور که ازدواج ماریان» به خاطر تارتوف» به هم میخورد، ازدواج کلارا» نیز به خاطر حسادت، اغواگری و دروغهای هما» به هم خورده و میران» قولی را که به پدر داماد یعنی گنجی خان» داده بود زیر پا مینهد.
6. نتیجه
نتیجه حاصل از این پژوهش وجود یک رابطه بینامتنیِ حتمی را بین رمان شوهر آهوخانم ونمایشنامة تارتوف به اثبات رسانده و بر اساس شواهد کافی اثبات میکند که هر یک از شخصیتهای نمایش تارتوف منطبق بر کدام شخصیت رمان شوهر آهو خانم میباشد. بر اساس پژوهش انجام یافته، مشخص گردید که نمایشنامه تارتوف کاملاً در تار و پود رمان شوهر آهو خانم تنیده شده و نویسنده با ظرافتی استادانه از عهده انجام این کار برآمده است؛ به طوریکه نه تنها به زیبایی این اثر افزوده گشته، بلکه به یکی از معماهای بی پاسخ ماندة رمان نیز با منطقیترین روشها پاسخ داده است.همچنین خواننده ترغیب میشود که نه تنها به خواندن نمایش تارتوف روی بیاورد بلکه دیگر آثار مولیر را نیز مطالعه نماید تا شاید ردپای آثار دیگر وی را در متن این رمان پیدا نماید.
7. منابع
*نویسنده مسئول مقاله: Email: golestanehfatemeh130@gmail.com
[1] Intertextuality
[2] نظریه ژرار ژنت به صورت ترامتنیت ژنت شهرت دارد و شامل پنج بخش میباشد که یکی از بخشهای آن بینامتنیت است و بقیه عبارتند از: پیرامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت و بیش متنیت.
[3] Viktor Shklovsky
[4] Julia Kristeva
[5] Roland. Barthes
[6] Mikhail Bakhtin
[7] Laurent Jenny
[8] Tartuffe
[9] Jean-Baptiste Poquelin
[10] Molière
[11] Orgon
[12] Mariane
[13] Valere
[14] Elmire
[15] Damis
[16] Cleante: brother-in-law of Orgon
[17] Dorine
http://cdn.persiangig.com/preview/RE2p2jtdpx/بــــــــــررسی ابعاد شخصیت تارتوف در رمان شوهر آهو خانم
درباره این سایت